رمان «آخرین راز روک‌وود» [The last secret] نوشته سوفی کلورلی [Sophie Cleverly] به‌عنوان ششمین جلد مجموعه «اسکارلت و آیوی» با ترجمه شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، «دوقلوی گمشده»، «اتاق پنهان» و «رقص تاریکی» عناوین ۳ کتاب اول این‌مجموعه هستند که با هم منتشر شدند. «نوری زیر دریاچه» هم چهارمین کتاب این‌مجموعه بود که شهریور سال گذشته به بازار نشر عرضه شد. داستان‌های این‌مجموعه با کتاب «دوقلوی گمشده» به این‌ترتیب شروع شد که وقتی اسکارلت، خواهر دوقلو و دردسرساز آیویِ خجالتی، در مدرسه روک‌وود ناپدید شد، از ایوی دعوت شد جای او را بگیرد. آیوی باید مثل اسکارلت فکر می‌کرد تا اسکارلت بشود. آیوی مصمم به حل معمای ناپدید شدن خواهرش پیشنهاد مطرح‌شده را قبول کرد اما جستجوی حقیقت خیلی‌بیشتر از آنکه انتظار داشت پرمخاطره از آب در آمد...

مجموعه «اسکارلت و آیوی» محصول پروژه کلاسی دوران دانشجویی سوفی کلورلی است؛ زمانی که در رشته نویسندگانی خلاق تحصیل می‌کرده است. مجموعه مذکور را می‌توان یک مجموعه پلیسی برای نوجوانان دانست که اتفاقاتش در یک مدرسه شبانه‌روزی دخترانه رخ می‌دهند و در هر جلد هم دو خواهر دوقلو باید رازهای جدیدی را کشف کنند.

«طلسم در نور شمع» هم پنجمین جلد این‌مجموعه بود که ترجمه‌اش پیش از «آخرین راز روک‌وود» چاپ شد. اما در جلد ششم این‌مجموعه، اسکارلت و آیوی از تعطیلات برمی‌گردند و خیلی زود متوجه می‌شوند که مدرسه در خطر است. حالا دوقلوها باید با دشمنان قدیمی و جدید خود مبارزه کنند. آن‌ها باید گره‌های زیادی را باز کرده و از آخرین راز روک‌وود سر در بیاورند...

«آخرین راز روک‌وود» ۳۷ فصل دارد و هر فصلش یکی درمیان توسط آیوی و اسکارلت روایت می‌شود.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

خانم فینچ به مادرش یادآوری کرد: «مادر... تو توی زندانی.»
خانم فاکس سرش داد زد: «هه! انگار خودم نمی‌دونم! این واقعیت به قوت خودش باقیه که روک‌وود میراث منه. یا من تصمیم می‌گیرم، یا هیچ‌کس. این‌طور نیست که یه مرد از راه برسه و همه‌چیزو به باد بده.»
نگاه معنی‌داری به خواهرم انداختم. خانم فاکس دچار توهم شده بود، اما پیدا بود که داریم به جایی می‌رسیم.
اسکارلت با صدایی که می‌لرزید، گفت: «می‌تونیم جلوشو بگیریم. شما هم می‌تونین بالاخره انتقام‌تونو از آقای بارتالومیو بگیرین. مگه همیشه همینو نمی‌خواستین؟»
خانم فاکس دوباره از جایش بلند شد و سریع آمد طرف میله‌ها. از سرعت حرکتش خودم را باختم. سر جای‌مان بی‌حرکت ایستادیم. دل‌مان نمی‌خواست بیشتر از آن به او نزدیک بشویم. از لای میله‌ها به‌مان چشم‌غره رفت و با تشر گفت: «شما دوتا بچه‌این! در مورد خواسته‌های من چی می‌دونین؟»
|گفتم: «ما می‌دونیم که با شما خیلی بد تا می‌کرد.» صدایم را پایین نگه می‌داشتم، می‌ترسیدم اگر بلندتر حرف بزنم دوباره از جا در برود. «شما ازش می‌ترسیدین.»

این‌کتاب با ۳۳۶ صفحه، شمارگان ۲ هزارنسخه و قیمت ۵۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...