نسخه انگلیسی کتاب هری پاتر و قدیسان مرگ [Harry Potter and the deathly hallows] در نیمه شب 21 جولای 2007 (30 تیر ماه) به وقت محلی کشورهای مختلف جهان در کتاب‌فروشی‌های بیش از 93 کشور جهان پخش شد و هیجان انتظار برای آخرین کتاب هری‌پاتر که خود نویسنده هم در آتش‌افروزی این هیجان نقش موثری داشت به اوج خود رسید.


ترجمه محمد حسنلو


نسخه انگلیسی کتاب هری پاتر و قدیسان مرگ [
Harry Potter and the deathly hallows] در نیمه شب 21 جولای 2007 (30 تیر ماه) به وقت محلی کشورهای مختلف جهان در کتاب‌فروشی‌های بیش از 93 کشور جهان پخش شد و هیجان انتظار برای آخرین کتاب هری‌پاتر که خود نویسنده هم در آتش‌افروزی این هیجان نقش موثری داشت به اوج خود رسید. این رویداد باعث شد که کتاب‌فروشان در آخرین دقایق قبل از توزیع به جنگ قیمت‌ها بپردازند تا بتوانند سهم بیشتری از از این بازار وسیع را به خود اختصاص دهند.

هری پاتر و قدیسان مرگ | جی کی رولینگ

خود رولینگ هم در وب‌سایت خود می‌نویسد: "تا چند ساعت دیگر آنچه بر سر هری، ران، هرمیون و سایرین خواهد آمد را، در ماجرای نهایی خواهید دید!" و بالاخره در کتاب هفتم حکایت سرنوشت هری و دوستانش را در مقابل گروهی شرور و سیاه پوش روایت می‌کند. همان حکایت قدیمی و معروف عشق در مقابل نفرت و داستان رویارویی امید و آرزو در مقابل تاریکی و غرور.

مجموعه‌ی 10 ساله‌ی جی کی رولینگ که بیشتر به نظر می‌رسد ترکیبی از ادبیات سنتی مناطق مه آلود اسکاندیناوی و صفحات هیجان‌انگیز پرده‌های هالیوود از افسانه‌های یونانی آشیل و تروا گرفته تا جنگ‌های ستاره‌ای و ارباب حلقه‌های تالکین باشد، حالا و در زمانی که پنجمین هری‌پاتر نیز روی پرده‌های هالیوود در حال نمایش است، به پایان راه خود رسیده و بر خلاف نظر بسیاری از کارشناسان، پایانی کاملاً سنتی و مثل همان داستان‌های قدیمی عاشقانه دارد.

رولینگ ترجیح می‌دهد پایان هری‌پاتر را از دنیای معاصر و مدرن که قصه‌ها در میان برج‌های سر به فلک کشیده تمام می‌شوند؛ جدا کرده و به دنیای رمانتیک داستان‌های سنتی ببرد، جایی که همه‌ی ماجراهای سخت و دردآور به خوبی و خوشی و تنها با هدف رضایت مخاطب به اتمام می‌رسند! و به جای پرداختن به روند کلی قصه به تعیین سرنوشت شخصیت‌های اصلی داستان می‌پردازد.

نتیجه‌ی داستان به طور اجتناب‌ناپذیری به موضوعی جذاب تبدیل شده است و توانسته علاوه بر مخاطب نوجوان و گاهی جوان و کهنسال، نویسنده‌ها و کسانی را که پیش از این سعی در پیش‌بینی انتهای ماجرا کرده بودند را نیز متقاعد سازد.

از سویی بعضی از منتقدان رولینگ اعتقاد دارند که داستان‌های جادویی هری بیشتر باید مناسب حال سنین پایین باشد؛ در حالی‌که در کتاب هفتم نیز با قدیسان مرگباری مواجه می‌شویم که هر انسان بالغی را به وحشت می اندازد چه برسد به کودکان دوستدار شخصیت کارتونی هری پاتر.

در این کتاب نیز بر خلاف "رون ویزلی" مضحک و شوخ‌طبع، شخصیت هری به صورت نوجوانی پرشور و باوقار ترسیم شده که بیشتر علاقه دارد در دنیای بزرگسالان روزگار سپری کند؛ به نحوی که اکثر صفحات کتاب هفتم از پیچیدگی و غم درونی هری نوجوان حکایت می‌کند، در حقیقت آخرین قسمت داستان‌های رولینگ بیشتر به الگوهای ادبی تراژدی و درام قرون وسطی شباهت دارد.

به گزارش کتاب‌نیوز به نقل از نیویورک‌تایمز، از همان ابتدای ورود هری به مدرسه هاگوارتس، این پسر عینکی چشم سبز، بیشتر به نقش رهبری و سرنوشت حماسی خود می‌انیشید که این اتفاق در قدیسان مرگ به وضوح مشاهده می‌شود. رولینگ از هری یک هنری پنجم! و شاید تا حدودی یک شاه آرتور! قرن بیست و یکمی ساخته است که در کنار روایت داستان و رابطه عاشقانه‌اش با جینی خواهر کوچکتر رونی ویزلی، از نبردهایی سخت سخن می‌گوید و در حقیقت رولینگ سعی کرده با اتمام حماسی داستان‌های هری‌پاتر نام خود را در میان نویسندگان ادبی حماسی قرون گذشته اروپا ثبت کند!

قبل از این هری علاوه بر والدین، سیریوس، پدر بزرگش و پرفسور دامبلدور را از دست داده (تمام اشخاصی که می توانستند هری را در برخورد با مشکلات کمک و راهنمایی کنند) و در این قسمت نیز حداقل یک دوجین از شخصیت‌های دوست و همراه هری در صفحات ابتدایی کتاب کشته می‌شوند. و بسیاری دیگر نیز شکنجه و زخمی می‌شوند. لرد ولدمورت و قدیسان مرگ به سالن‌های اصلی جادوی هاگوارتس نفوذ می‌کنند و جمعیت کثیری از اهالی مدرسه از موجودات عجیب و غریب گرفته تا شخصیت‌های زنده‌ی تابلوهای متحرک روی دیوارها را به کام مرگ می‌فرستند و هری نوجوان که ضعیف به نظر می‌رسد با ناامیدی و یاس روبرو می‌شود و مثل بیشتر داستان‌های حماسی سعی در بازیابی شخصیت و روحیه جنگ آوری خود می‌کند و دوباره همان تیم سه نفره‌ی هری، رونی و هرمانی برای جستجوی هورکراکس( Horcruxes ) یا همان چوب‌دستی جادویی گمشده تشکیل می‌شود که بخش عمده‌ی جان ولدمورت در اختیار این چوب فرسوده است.

هری نه تنها باید با مرگ‌خواران مبارزه کند، بلکه باید با احساسات غیرانسانی مثل یاس و ناامیدی، غرور و وسوسه‌های درونی خود نیز مبارزه کند و به نوعی رولینگ مراحل مبارزه‌ی انسان برای رسیدن به خوشبختی کامل انسانی را ترسیم می‌کند. هری با نیروی ذهن خود که در یکی از ماموریت‌ها و تکالیف مدرسه برای جستجوی عصای سحرآمیز از استادش دامبلدور فرا گرفته است؛ سعی می‌کند با ولدمورت تماس بگیرد (در اینجا سمبل این ارتباط زخم پیشانی هری نمایش داده شده که در کودکی توسط دشمن اصلی‌اش لرد ولدمورت ایجاد شده است) و به نظر می‌رسد بعد از این ارتباط قدرت بیشتری پیدا کرده است به طوری که به عمق تاریکی وی نفوذ می‌کند و قدیسان مرگ را تعقیب می‌کند تا به جایگاه اصلی دامبلدور برسد.

سفر هری او را به مبارزه‌ی تن به تن با دشمن اصلی یعنی ولدمورت هدایت می‌کند و در این مسیر از تاریخچه‌ی زندگی و چگونگی مرگ والدین و نزدیکان خود مثل خانواده دامبلدور ــ استاد پیر مدرسه جادوگری ــ توسط ولدمورت مطلع می‌شود و در اینجا که هری ضعیف‌تر از دشمن خود به نظر می‌رسد؛ مجبور می‌شود درباره‌ی معادلات بین سرنوشت و رابطه‌ی آن با استقلال و اتحاد مردمان فکر کند و به عبارت دیگر ولدمورت سعی می‌کند انسان‌ها را موجوداتی وابسته به هم و ضعیف و پست جلوه دهد، به طوری که با اشاره به شخصیت پدربزرگ هری انسان‌ها را منفور و پر از کینه جلوه می‌دهد. ولی بعد از اتفاقاتی مشخص می‌شود "سیریوس اسنیپ" شخصیت منفوری نبوده بلکه در واقع طرفدار دامبلدور بوده که خود را در میان طرفداران لرد سیاه جا زده بوده تا محفل ققنوس را از نقشه‌ها با خبر کند. اسنیپ به دست لرد ولدمورت کشته می‌شود و به هنگام مرگ خاطرات خود را به هری منتقل می‌کند و در اینجاست که هری‌پاتر می‌فهمد اسنیپ علاوه بر اینکه همواره طرفدار او بوده، مادر هری را هم از صمیم قلب دوست داشته است...

رولینگ در داستان پایانی هری را از یک طرف نوجوانی معمولی با همان احساسات هیجانی و گاهی هرزگی و ابتذال نشان می‌دهد و از یک طرف سعی می‌کند از او یک قهرمان حماسی در سطح داستان‌های شاه آرتور جوان و قهرمانان فیلم‌های معاصر مثل مرد عنکبوتی و سوپرمن بسازد که تنها هدفش سعی در نجات اطرافیان خود است.

دنیای هری پاتر جایی است که در دو فضای متفاوت، انسان‌های معمولی و موجودات غیر معمولی و عجیب و غریب در کنار هم به طور مسالمت آمیز زندگی می‌کنند. در جایی که جغدها می‌توانند پستچی باشند، نقاشی‌ها صحبت کنند و آینه‌ها امیال درونی اشخاص را بازگو کنند؛ جایی برای مخاطبان واقعی داستان‌ها نیز در نظر گرفته می‌شود؛ به طوری که با وجود ماشین‌های پرنده و چوب‌های سحرآمیز نویسنده هیچ گاه سعی نمی‌کند از مرگ، سرنوشت و زندگی عادی بشر غافل شود و خود را در وسایل خیالی غرق کند و از همین اشیای خیالی و جادویی نیز برای بیان احساسات پاک انسانی مثل عشق و امید بهره می گیرد.

هری پاتر و جینی ویزلی با هم ازدواج کرده و دارای سه فرزند با نامهای جیمز، آلبوس و سیریوس می‌شوند. رون ویزلی و هرمانی گرنجر هم با هم ازدواج کرده و صاحب دو فرزند می‌شوند و رولینگ کتاب هفتم را با این جمله تمام می‌کند: "و در این چند سال زخم هری هیچگاه او را آزار نداد و همه چیز خوب بود!"

................ هر روز با کتاب ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...