جبر یا اختیار؟ مسأله این است | جام جم


درذهن بسیاری ازما نام ژان‌پل سارتر به اگزیستانسیالیست گره خورده که هر دو وهم‌آور به نظر می‌رسند. یک جست‌وجوی اینترنتی و سطحی در مورد مفهوم اگزیستانسیالیسم ما را به این باور می‌رساند که زندگی بی‌معناست، اما با خواندن آثار شاخص این تفکر و مکاتب ادبی،هنری وفلسفی به این باور می‌رسیم که زندگی ممکن است بی‌معنا باشد تا وقتی که خود انسان با انتخاب‌هایش به آن معنا و مفهوم ببخشد. اگزیستانسیالیست به بررسی تجربه انسانی در بستر زندگی می‌پردازد.

آخرین انتخاب» [The Chips Are Down] سارتر

سارتر به‌عنوان فیلسوفی که پرچم‌دار اگزیستانسیالیست است، اعتقاد دارد انسان خودش، ماهیت خودش را مشخص و انتخاب می‌کند‌؛ دقیقا با انتخاب‌ راه‌هایی که در زندگی پیش‌ رویش قرار می‌گیرد. کتاب «آخرین انتخاب» [The Chips Are Down] که در قالب فیلمنامه نوشته شده، یکی از آثار مهم و شاخص ژان‌پل سارتر است که به مفهوم اگزیستانسیالیسم می‌پردازد. این مفهوم حتی در عنوان اثر نیز مشخص است. اِو خانمی ثروتمند است که با همسرش آندره زندگی می‌کند. همان اول داستان، اِو در بستر مرگ است. در سوی دیگر شهر، پی‌یر جوانی مبارز است که در تدارک برپایی تظاهراتی اعتراضی مقابل حکومت و پادشاهی کشور است. پی‌یر در پی خیانت عده‌ای از دوستان مبارزش به سران نظامی حکومت لو داده می‌شود و به قتل می‌رسد. حالا اِو و پی‌یر که هیچ‌کدام یکدیگر را در دنیای واقعی نمی‌شناختند، در دنیای پس از مرگ با یکدیگر آشنا می‌شوند.دنیای پس از مرگی که سارتر در این فیلمنامه با واژه‌ها به تصویر کشیده، دنیایی عجیب و پر از حسرت مردگان است‌؛ مردگانی که زمانی در دنیا حق انتخاب‌های زیادی داشتند، ولی هر یک بنا به ناآگاهی‌ها یا ترس‌هایشان، انتخاب‌هایی از سر ترس و نادانی داشته‌اند و حالا نظاره‌گر دنیای زندگان‌اند، ولی با حسرت‌؛ با پشیمانی از انتخاب‌هایی که می‌توانستند بکنند، اما نکردند.

این چند خط خلاصه‌ای از چند صفحه اول اثر است. درونمایه اصلی داستان چالش‌هایی است که پیش‌ روی اِو و پی‌یر قرار می‌گیرد، حق انتخاب‌هایی است که در آن دنیا به آنها داده می‌شود و این‌که آیا آنها می‌توانند رؤیاهای خود را محقق کنند؟ آیا آنها می‌توانند با دیدگاهی نوین به دنیای زندگان برگردند و این بار طرحی نو دراندازند؟ قسمتی از این اثر بسیار معروف شده و در فضای مجازی زیاد دیده می‌شود که دیده‌ام به خود سارتر نسبت می‌دهند:
«چطور [مرده‌ها را] از زنده‌ها تشخیص‌شان می‌دهی؟»
«ساده است‌؛ زنده‌ها همیشه عجله دارند.»

داستان و درونمایه کتاب مدام خواننده را به فکر وامی‌دارد و پرسش‌هایی در ذهن ایجاد می‌کند: آیا سرنوشت انسان به‌اختیار است یا به‌جبر؟ آیا اگر انسان توانایی این را داشت که با آگاهی از آینده انتخاب‌های زندگی‌اش را بکند، سرنوشت بهتری در انتظار هریک از انسان‌ها نبود؟ آیا جهان مردگان با جهان زندگان تفاوت‌هایی دارد و اگر بله، آیا دنیایی که سارتر به‌عنوان جهان پس از مرگ تصویر کرده، حقیقی و مطابق با آموزه‌های دینی و ادیان الهی است یا دنیایی زاده تصور خیال نویسنده؟ و چالش‌هایی از این ‌دست که رسالت ادبیات و هنر جز طرح پرسش در ذهن مخاطب نیست‌؛ پرسش‌هایی که درهای نوینی رو به ذهن مخاطب می‌گشاید. کتاب قبلا با عنوان «کار از کار گذشت» با ترجمه حسین کسمایی منتشر شده بود. نشر قصه‌باران این اثر مهم را با ترجمه و عنوانی نو راهی بازار کتاب کرده؛ عنوانی که به مفهوم اگزیستانسیالیسم نزدیک‌تر است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...