وقتی علم گرفتار غربت می شود! | الف


چرا غربت علم؟! مگر علم هم غربت می‌‌گیرد؟! مرثیه‌‌سرایی بر غربت علم دیگر چرا؟! آن هم در عصر و زمانه‌‌ای كه علم و تكنولوژی در تمامی زوایایش رخنه كرده و جوامع را با هر زبان و فرهنگ و نژادی به دنبال خود كشانده است.

غربت علم احمد راسخی لنگرودی

اگر گفته می‌‌شود غربت علم، مقصود این كه علم در تاریخ خود با وجود آن‌‌همه توجهات و كانون مراجعات، همواره در میان دو طایفه در غربت بوده و كمابیش همچنان است؛ طایفه‌‌ای موسوم به علم‌‌ستیزان و طایفه‌‌ای موسوم به علم‌‌ستایان. هر یك به نحوی حق علم را آن‌‌چنان كه باید ادا نكرده‌‌اند؛ طایفه‌‌ای به بهانه‌‌های مختلف به علم تاخته‌‌اند و مانع بر سر راه آن ایجاد كرده‌‌اند. در مقابل، طایفه‌‌ای به بهانه‌‌هایی دیگر، بیش از حد علم را ستوده، تا آنجا كه به علم‌‌مداری روی آورده‌‌اند. این نیز مانع دیگری بر سر راه علم بوده است.

«غربت علم» عنوان كتابی است به قلم احمد راسخی لنگرودی كه به تازگی از سوی انتشارات قصیده سرا در تیراژ 500 نسخه راهی بازار كتاب شده است. نویسنده كه پیش از این نیز كتاب‌‌های دیگری را در حوزه فلسفی، تاریخی و اجتماعی از جمله: «با سقراط در شهر گفتگو»، «سارتر در ایران»، «غرب و قومیت»، «افقهای ناکجاآباد»، «مهار قدرت»، و.... به چاپ رسانده است، با این سرآغاز می­کوشد به زبانی ساده به نقد و بررسی دو نوع مواجهۀ غیراصولی با علم و تكنولوژی، نقش و جایگاه واقعی علم و نسبت آن را با انسان روشن ساخته و به نوعی غربت علم را، به‌‌رغم شعاع وسیع اقبال‌‌ها، آشكار ‌‌سازد.

نویسنده در تشریح مطلب خود در بخشی از مقدمه آورده است: رشد و پیشرفت علوم تجربی در قرون جدید و سیطره و استیلای تكنولوژی بر بسیاری از جوانب حیات بشری و به‌‌تبع، آثار سازنده یا مخرب ناشی از آن، به طور کلی دو نوع مواجهۀ غیراصولی را بین دسته‌‌ای از صاحب‌‌نظران در پی داشته و به شكل‌‌گیری پاره‌‌ای مواضع تند و افراطی نسبت به علم و تكنولوژی و فناوری‌‌های جدید دامن زده است كه عبارت‌‌اند از:

الف. نخستین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم ذیل عنوان کلیِ علم­ستیزان می­آید. در ذیل این عنوان می­توان دو گرایش را تشخیص داد. یک گرایش بر این اندیشه تأکید دارد که جهت‌‌گیری علم صرفاً دنیوی و مادی بوده و در تعارض با جهت‌‌گیری دین، كه صرفاً معنوی و اخروی است، قرار دارد. علم با یافته‌‌های خود نهایتاً می‌‌خواهد جای دین و خدا را بگیرد و مستندات وحیانی را رهسپار موزه تاریخ كند. پس باید با آن جنگید، یا دست‌‌كم با بی‏اعتنایی زمینۀ رشد و پیشرفت آن را فراهم نكرد.

گرایش دوم بر این نظریه مبتنی است که علم و محصول آن تکنولوژی، اگرچه در تأمین رفاه و راحتی زندگی انسان نقش كلیدی داشته، اما برای محیط زیست و طبیعت زیان­آور و زندگی انسان را از معنی و مفهوم تهی كرده است. درنتیجه، باید با آن به مبارزه برخاست، یا دست­کم از پذیرش آن اعراض کرد.

ب. دومین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم عبارت است از اینكه: علم مدار عالم و آدم است. ماشین علم قادر است عالم و آدم را درنوردیده و به تنهایی قدرت آن را دارد كه حل كلیۀ مشكلات كنونی و آیندۀ بشر را ممكن سازد و «خوشبختی» و «سعادت»، این کعبۀ آمال را ارزانی انسان پیشرفته گرداند. پس باید آن را از هر نظر ستود و مورد تقدیس قرار داد.

نخستین نگاه انحرافی كه به اتخاذ موضعی خصمانه در برابر علم انجامیده است به جمودگرایان و قشری‌‌گرایان دینی و ایضاً طبیعت‌‌گرایان بازمی‌‌گردد. بیشترین آن در دورۀ تاریخی قرون وسطای مسیحی دیده شده و پاره‌‌هایی از آن در برخی از نحله‌‌های دینی و طبیعت­گرا در دنیای معاصر قابل ‌‌شناسایی و ذكر است.

دومین نگاه انحرافی در بین دسته‌‌ای از متفكران مغرب‌‌زمین پس از ظهور اندیشۀ مدرنیسم دیده می‌‌شود كه تحت تأثیر ماه عسل علم، علم جدید را امری مطلق در نظر گرفته و با اعتمادبه‌‌نفسِ بالایی آموزه‌‌های تجربی را یگانه ابزار كارآمد برای كشف راز و معمای هستی به شمار آوردند و درنتیجه، بی‌‌نیازی بشر را از مأثورات دینی و آموزه‌‌های وحیانی به تبلیغ كشاندند. این دسته از متفكران، در اصل، ستایشگران و ثناگویان علم و در یك كلمه «ساینتیست­ها» و «علم‌‌مداران» خوانده می‌‌شوند.

نتیجه اینكه، هر دو دیدگاه، حق علم را آن‌‌چنان كه باید به جا نیاوردند: یكی آن‌‌قدر علم را تنزل داد كه ضدّدین و سنت و طبیعتش خواند، و آن دیگری آن‌‌قدر در ستودن علم افراط روا داشت كه به مقام خدایی‌‌اش رساند. همان‌‌ اندازه كه قشری‌‌گرایان دینی و طبیعت­گرایان در مقابل علم و تکنولوژی، سنگ دین و طبیعت را بر سینه می‌‌زدند، به همان اندازه علم‌‌ستایان نیز بر اصالت علم ابرام می‌‌ورزیدند.

كتاب «غربت علم» در هفت فصل گرد آمده است و با عناوینی همچون: ««قشری‌‌گرایی دینی»»، «عالِم‌‌كُشی در قرون وسطی»، «عصر نوزایی علم»، «كعبه علم»، «ریشه‌‌یابی علم در نژاد غربی»، «معارضان علم»، و «جایگاه واقعی علم» آمده است. پایان‌‌بخش كتاب نیز منابع و مآخذ مورد استفاده نویسنده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...