که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید


برگ برگ | شرق


برای کسانی که علاقه‌مند به نوشتن هستند، کتاب‌های بسیاری در بازار در دسترس است که هر یک از زاویه‌ای و به بخشی از فنون و تکنیک‌های نویسندگی پرداخته‌اند. جودی دلتون [Judy Delton] (۱۹۳۱-۲۰۰۲)، بانویی که بیش از ۲۰۰ کتاب به‌ویژه در حوزه کودکان نوشت و برخی از آثارش همچون «کیتی»، «فرشته» و «پیشاهنگ‌ها» مشهور شد، در کتاب «بیست‌و‌هشت اشتباه نویسندگان» [The 29 most common writing mistakes and how to avoid them] همان‌گونه که از نامش پیداست؛ به ۲۸ خطایی می‌پردازد که علاقه‌مندان به نویسندگی دچارش می‌شوند. این اشتباهات طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد؛ از نگارش و ویرایش تا بی‌انگیزگی و بهانه‌تراشی برای ننوشتن. برخی از ۲۸ تیتر اصلی کتاب، به تنهایی گویای اشتباه است و برخی دیگر نیاز به توضیحی کوتاه دارد.

بیست‌و‌هشت اشتباه نویسندگان» [The 29 most common writing mistakes and how to avoid them] جودی دلتون [Judy Delton]

۱- «در کار نوشتن امروز و فردا نکنید». دلتون توضیح می‌دهد کسی که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند، بلکه نویسندگی را در اولویت دیگر کارهایش قرار می‌دهد. او همچنین برای کسانی که نمی‌دانند چگونه نوشتن را آغاز کنند، در این بخش پیشنهادهایی ارائه می‌دهد. برای نمونه: «کتابی را باز کنید و چیزی درباره اولین کلمه‌ای که به چشم‌تان می‌خورد بنویسید» (ص ۲۳).

۲- «نوشتن اثر را با حرف‌زدن درباره آن پشت گوش نیندازید؛ به جای نوشتن اثر، حرف آن را نزنید». به تعبیر ما ایرانی‌ها، دوصد گفته چون نیم‌کردار نیست را نویسنده در اینجا گوشزد می‌کند.

۳- «سعی نکنید بهترین اثر دنیا را خلق کنید و از شکست هم نترسید». به قول نویسنده، «نویسنده‌های تازه‌کار در واقع می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب یا مقاله بزنند» (ص ۳۴) که نشدنی است.

۴- «چشم‌بند به چشم نزنید؛ زندگی را از چشم نویسنده‌ها ببینید». دلتون توضیح می‌دهد نویسنده‌ها به سادگی از کنار اشیا و انسان‌های کنارشان نمی‌گذرند و جزئیات زندگی را با دقت می‌بینند تا نهایت از دل همین‌ها که دیگران نادیده گرفته‌اند، داستان یا مقاله درآورند.

۵- «موقع نوشتن ویرایش نکنید. دست از نوشتن نکشید تا نوشته‌تان را تحسین کنید یا از آن ایراد بگیرید».

۶- «کلی‌گویی نکنید. از توصیف‌های خاص استفاده کنید». مثلا به جای توصیف کلی «اتاق خواب قدیمی بود» بنویسید: «دیوار اتاق خواب، ترکی داشت که شبیه صورت خرگوش بود. کاغذ دیواری آشپزخانه مثل نوار‌چسب کهنه و خشک داشت ور می‌آمد» (ص ۵۲).

۷- «نقل نکنید، نشان دهید. از گفت‌وگو و حادثه استفاده کنید نه روایت‌های طولانی». منظور نویسنده این است که به جای یک توصیف ملال‌آور طولانی، فضای یکدست داستان را با گفت‌وگو و شرح حوادث جذاب‌تر کنید تا مایه کسالت نشود.

۸- یادتان نرود که از تشبیه و تضاد هم استفاده کنید (هنری که شعرای ایرانی در آن چیره‌دست‌اند).

۹- «از صفت‌ها زیاد استفاده نکنید. از فعل‌های جاندار استفاده کنید»؛ مثلا «چشمان مرد همچون شن‌کش بر بدن او کشیده شد» یا «زن فکر انتقام از شوهرش را گل‌بته‌دوزی کرد» جاندار است.

۱۰- «از کلیشه‌ها و وابسته‌های وصفی، شعار و کلمات نخ‌نما استفاده نکنید»؛ مانند تعبیر «سفید همچون برف» که واقعا کلیشه‌ای و نخ‌نماست.

۱۱- «در نقطه‌گذاری افراط نکنید» (این مورد را به تجربه می‌گویم در فارسی تفریط می‌شود. بسیاری از دانشجویان مقالات درسی‌شان را کلا بدون نقطه و کاما نوشته و می‌فرستند!).

۱۲- «مضمون اثرتان را فراموش نکنید». مضمون اثر که داستان یا مقاله حول آن شکل گرفته، باید در سراسر متن احساس شود و روی همان متمرکز بود.

۱۳- «فراموش نکنید که نوشته شما باید ابتدا، میانه و پایان داشته باشد». منظور نویسنده این است که متن باید وحدت داشته باشد و آغاز و پایانش ناهمخوان با یکدیگر نباشد.

۱۴- «تعادل بین اجزای اثرتان را فراموش نکنید و حاشیه نروید». مثلا اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، نباید بدون استفاده باقی بماند.

۱۵- حالات شخصی خود را بیان نکنید. با خواننده ارتباط برقرار کنید».

۱۶- «شخصی ننویسید، عام و جهان‌شمول بنویسید».

۱۷- «وعظ نکنید و عقاید شخصی خود را ارائه ندهید. بگذارید خواننده خود کشف کند». حتی اگر نویسنده عقیده‌ای هم دارد، بهتر است به جای بیان آشکار، آن را از خلال یک حادثه، لطیفه یا هر روش غیرمستقیم دیگری بیان کند.

۱۸- «فکر نکنید داستان دروغ است. اساس آثارتان صداقت است».

۱۹- «از تحقیق غافل نشوید؛ اما در استفاده از آن افراط نکنید». این امر به‌ویژه در رمان‌های تاریخی یا مرتبط با فرهنگی خاص، مهم است.

۲۰- «دائم از من راوی استفاده نکنید. اگر می‌خواهید اثرتان چاپ شود، از سوم شخص استفاده کنید».

۲۱- «از بازنویسی نهراسید». گاهی اوقات بهتر است اثرتان را پس از پایان، بگذارید کنار و پس از یکی دو هفته بروید به سراغش و از اول آن را بخوانید. شاید برخی جاها نیاز به بازنویسی داشته باشد.

۲۲- «نگذارید نگرانی‌های جزئی عذاب‌تان بدهد». نگران نباشید که ناشران ایده داستان شما را بدزدند یا چنانچه خواهان ویرایش بخشی شدند، مقاومت نکنید.

۲۳- «لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند». از آغاز نگارش، مخاطبان خاصی را در نظر داشته و برای همان‌ها بنویسید.

۲۴- «به انتقادات و نظرات همسر، دوست، فامیل و رهگذران خیابان گوش نکنید». البته منظور دلتون این نیست که انتقادپذیر نباشید، بلکه می‌گوید شاید اطرافیان‌تان صلاحیت نظر دادن درباره اثر شما را نداشته باشند. بنابراین با تعریف آنها مغرور و با نقد آنها دل‌شکسته نشوید.

۲۵- «دنبال اینکه آیا استعداد دارید یا ندارید نباشید».

۲۶- «گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید. ده سال طول می‌کشد تا یک‌شبه موفق شوید».

۲۷- «رمان ترسناک خود را برای مجلات شاد نفرستید. ببینید اثرتان را باید برای چاپ به کجا بدهید». ضمن آنکه نباید از سردبیر انتشارات انتظار داشت دلایل نپذیرفتن کتاب شما یا نقاط ضعف داستان‌تان را برایتان شرح دهد.

۲۸- «مأیوس نشوید». در اینجا نویسنده شرح می‌دهد که نه از ضعیف‌بودن قلم باید مأیوس شد و کنار کشید و نه از نپذیرفتن کتاب توسط ناشران مختلف. حتی خودش با آنکه نویسنده مشهوری است، برخی از کتاب‌هایش را به بیش از ۳۰ ناشر فرستاد تا بالاخره یکی‌شان آن را پذیرفت و چاپ کرد؛ که اتفاقا پر‌فروش هم شد.

خلاصه آنکه نه انتظار داشته باشید نخستین اثرتان طلایی شود، نه دستورات و قواعد نویسندگی را نادیده بگیرید، نه از نوشتن یا برخورد سرد ناشران مأیوس شوید. مهم‌تر اینکه باید مرتب بنویسید و برای تنبلی‌تان بهانه نیاورید.

چاپ ششم کتاب بیست‌و‌هشت اشتباه نویسندگان نوشته جودی دلتون و برگردان محسن سلیمانی توسط انتشارات سوره مهر در ۱۸۴ صفحه منتشر شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...