نیماپژوهی یک فرایند تاریخی | شرق


«فرهنگ نیماپژوهی، کتاب‌شناسی توصیفی نیمایوشیج از آغاز تاکنون»، کتابی است از علی‌محمد نجاتی، پژوهشگر، شاعر و روزنامه‌نگار که در آن علاوه‌بر ارائه گزارش جامع از روند نیماپژوهشی و سیر تحول نقد شعر مدرن ایران، کتاب‌شناسی توصیفی و تحلیلی جامعی، در قالب یک دوره نود ساله نیز به ‌شکل تحلیلی تدوین شده است. «فرهنگ نیماپژوهی» دربردارنده گزارش از نوشته‌هایی است که از سال 1300 تا 1392 درباره نیمایوشیج، یا توسط نیما، به رشته تحریر درآمده و به‌صورت رسمی منتشر شده است. به این‌ترتیب تصویری کلی و جامع از فعالیت‌های پژوهشی و روند تدوین آثاری که نزدیک به یک قرن گذشته، در اینجا و آنجا درباره نیما، زندگی، آثار و جایگاه ادبی و اجتماعی وی صورت‌گرفته، بن‌مایه اصلی این کتاب است. به‌دست‌دادن آمارها و شاخص‌هایی متنوع که بتواند موضوع نیماپژوهشی و اساسا جایگاه و اهمیت این شاعر و شعر نو را بر بستر مطالعات اجتماعی و سیاسی و با رویکردی تاریخی به‌شکلی متفاوت نشان دهد، دغدغه این کتاب است. و این‌همه با رویکرد مبتنی بر کتاب‌شناسی و سیر تحول نقد نیما بر‌مبنای یک الگوی تاریخی در طول زمان پیش می‌رود.

فرهنگ نیماپژوهی، کتاب‌شناسی توصیفی نیمایوشیج از آغاز تاکنون علی‌محمد نجاتی

به‌نوشته مؤلف در بخشی از این کتاب: به‌لحاظ تاریخی نخستین اثر مستقلی که درباره نیما نوشته شد و سهم قابل‌ملاحظه‌ای در شناساندن او به جامعه ادبی و هنری زمان داشت، «نیمایوشیج، کیست و چیست؟» نام داشت که به‌وسیله ابوالقاسم جنتی و به‌همت احمد ناصحی در بهمن 1333 منتشر شد. این کتاب اگرچه با همین عنوان مشهور شد، اما در‌واقع نام اصلی آن اشعاری چند از نیمایوشیج بود که در قطع کوچکی منتشر شد. بعد از آن، کتابی به‌نام نیمایوشیج، زندگی و آثار او درباره نیما منتشر شد و این اثر که تدارک مفصل‌تری برای معرفی نیما دیده بود، به‌مناسبت شصتمین سال تولد نیما به او تقدیم شد. آنچه این کتاب بر آن تأکید دارد نشان‌دادن نقاط اوج و حضیضی است که در این نود سال در زمینه نیماپژوهی وجود دارد. نجاتی در مقدمه کتاب نوشته که «از آن زمان تاکنون، دو جریان موازی در زمینه نیماپژوهی و نیمانویسی ادامه یافت. جریان کمّی غالب و جریان کیفی اصیل. در میان آثار منسوب به جریان دوم که به روشی آکادمیک و علمی به تداوم جریان نقد نیما و نوگرایی کمک کردند، می‌توان به دو نوشته متأخرتر اشاره کرد که در پرداختن به مسئله نیما، روش‌مندی و الگوی خاص خود را دارند: خانه‌ام ابری است، شعر نیما از سنت تا تجدد و داستان دگردیسی که هر دوی آنها منشأ آکادمیک دارند. همچنین کتاب‌های دیگری چون؛ پردرد کوهستان، زندگی و شعر نیمایوشیج و شعر زمان ما -نیمایوشیج و آثار متعدد دیگر را می‌توان در زمره آثار مستقل، روشمند و اساسی درباره نیما قرار داد».

ضعف در وجه زندگی‌نامه‌نویسی از‌جمله مشکلاتی است که به‌عقیده مؤلف، کتاب‌های امروز با آن مواجه‌اند: «تا جایی‌که برای مدت‌های طولانی، عمده‌ترین زندگی‌نامه‌ای که درباره این شاعر معاصر نوشته شد، همان متن کوتاهی بود که او برای ارائه در کتاب نخستین کنگره نویسندگان ایران به‌قلم خود تقریر کرد. این روند مدت زیادی ادامه یافت تا اینکه چندین کتاب جامع‌تر درباره زندگی‌نامه نیما نوشته شد». نکته جالب دیگر کتاب «فرهنگ نیماپژوهی» توجه به کتاب‌های تاریخی و سیاسی است. از نگاه این پژوهشگر ادبی، این آثار، برای مطالعه جدی درباره نیما، از منابع مهم و حائزاهمیت به‌شمار می‌روند: برای نمونه در کتاب خاطرات اردشیر آوانسیان، وی فقط در چند صفحه، از دو مقاله خود درباره نیما شرحی به‌دست می‌دهد که برای مطالعه درباره شخصیت نیما حائزاهمیت است و همچنین خاطراتی که انورخامه‌ای در کتاب «چهار چهره» از نیما نقل می‌کند.

البته از میان کسانی که ارتباط تنگاتنگی با نیما داشته‌اند و موضوع مقالات و کتاب‌های چندی شدند، به‌نظر مؤلف، جلال آل‌احمد سرآمدترین است: «رابطه آل‌احمد و نیمایوشیج به‌دلیل همسایگی آن ‌دو در آخرین خانه‌ای که نیما در تجریش برای خود ساخته بود، مسائل مربوط به حزب توده و علاقه‌مندی‌های نیما (و یا عدم علاقه او) به مسائل این حزب، از‌جمله موضوعاتی است که منتقدین در بررسی ارتباط بین نیما و آل‌احمد معمولا آنها را رصد کرده‌اند. به این‌ترتیب می‌بینیم که در کتاب «فرهنگ نیماپژوهی» اسم جلال آل‌احمد از پربسامدترین نام‌هایی است که دیده می‌شود». مسئله مدرنیسم به‌طورکلی و مدرنیسم در ادبیات به‌طور اخص، از نگاه مؤلف، برای آل‌احمد و نیما از اهمیت خاصی برخوردار بود. یکی از کتاب‌هایی که به این ارتباط دو‌سویه اختصاص یافته و در این کتاب هم به آن توجه ویژه‌ای شده است، «در پس ابرها» نام دارد. این کتاب، اگرچه با رویکردی سیاسی و لحنی شتاب‌آلود‏، نوشته شده و به‌لحاظ ادبی، فنی و تاریخ ادبی بحثی از نیما در آن نیست، اما خطوط عمده‌ای از ارتباط نیما با آل‌احمد را مشخص‌ می‌کند؛ از آشنایی و ملاقات اولیه آل‌احمد با نیما در نخستین کنگره نویسندگان ایران تا مسئله حزب توده و همین‌طور مجادلات قلمی آل‌احمد با دیگران در طرفداری از نیما و... . کتاب «نیما چشم جلال بود» یکی از این نمونه‌هاست. درباره بررسی کلی کتاب‌های یک ‌سده گذشته، در کتاب آمده است: «لحن یکدست و تطابق محتوایی کتاب‌هایی که درباره نیما به ‌رشته تحریر در‌آمده‌اند، نشان می‌دهد که بیشتر مؤلفین، منتقدین و نویسندگانی که درباره نیما کتابی را منتشر کرده‌اند، با یکی، ‌دو پیش‌فرض فرموله‌شده به‌سراغ تدوین اثر خود رفته‌اند. به‌غیر از موارد انگشت‌شماری که می‌توان مطالب متفاوت و اندیشیده‌شده‌ای را در آنها یافت، بیشتر این کتاب‌ها در نتیجه‌گیری هم کاملا مشابه و همسان عمل می‌کنند».

در مقدمه کتاب درباره کمیت آثار منتشرشده درباره نیما نیز آمده است: «از میان بیش از 350 عنوان کتابی که در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفت و 319 عنوان آن در فهرست نهایی جای گرفت، حداقل دوسوم آنها اگر وجود نداشت، هیچ نقصانی در مجموعه دانش نقد ادبی و اطلاعات ادبی مرتبط با شعر نو نیمایی ایجاد نمی‌شد. این نقایص در برخی از آیتم‌ها و موضوعات خاص نمود بیشتری می‌یابد. برای‌ مثال کتاب‌هایی که درباره مدرنیته در شعر معاصر و نقش نیما در این زمینه نوشته شده، اغلب اوقات با شتاب بسیار از روی منابع دیگر بازنویسی شده‌اند». نجاتی در مقدمه مفصل خود به نکته دیگری اشاره می‌کند که دور‌شدن از نقد و روی‌آوردن به ستایش است: «هرچه از زمان مرگ نیما دورتر می‌شویم، لحن نوشته‌ها و کتاب‌ها بیشتر به‌سمت تأیید و تمجید نزدیک‌ شده و نقدها به‌تدریج با عیار ستایش سنجیده می‌شوند. البته هستند آثاری که عمدا یا به‌خاطر عدم درک کافی از ماهیت عمل نیما، او را نادیده گرفته‌اند».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...