محسن آزموده | اعتماد


ناصرالدین شاه قاجار قریب 50 سال با اقتدار نسبی بر ایران حکم راند، با قتل ناگهانی او مظفرالدین شاه، سلطانی ضعیف‌النفس بر سر کار آمد که پیامدهای گوناگونی داشت. از جنبه مثبت این امر به ایجاد فضای بالنسبه باز سیاسی و توسعه فرهنگی منجر شد، اما از سوی دیگر گروه‌های آشوبگر در گوشه و کنار کشور پیدا شدند و بخشی از آن را تحت سیطره خود در آوردند. این امر به ویژه در سال‌های پایانی مظفرالدین شاه قاجار تا سال‌های اغتشاش پس از مشروطه ادامه داشت. طولانی‌ترین این اغتشاشات را نایب حسین کاشی و فرزندانش در کاشان شروع کردند و بیش از 15 سال این شورش ادامه داشت که در آن بخش‌هایی از مرکز ایران تا نزدیکی پایتخت (روستاهای اطراف قم) و از سوی دیگر تا کاشان و اردستان و زواره و نطنز و نایین و خور بیابانک و یزد و سمنان و دامغان را زیر سیطره خود درآوردند.

نایب حسین کاشانی در خوربیابانک سید علی آل داود

البته در طول این 15 سال کل این منطقه زیر نفوذ این گروه نبود، اما رفت و آمد و نحوه برخوردشان به گونه‌ای بود که مردمان این منطقه در ترس از ایشان زندگی می‌کردند و از حکومت مرکزی در این مناطق چندان خبری نبود و نواب و حکام دولتی نقش چندان موثری نداشتند. نیروهای انگلیسی نیز در ابتدا از این گروه حمایت می‌کردند. این غائله 17 سال طول کشید و نایب حسین و پسرش ماشاءالله خان بر تک تک روستاها(ی دور افتاده) و مزرعه‌های این منطقه حکم راندند و به مردمان این مناطق بسیار ظلم می‌کردند. در نهایت نیز گروه نایب حسین با حمایت نیروهای خارجی که می‌خواستند به پا گرفتن دولت مرکزی قدرتمند در ایران برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم کمک کنند، در عصر وثوق الدوله گروه نایب حسین سرکوب شدند.

درباب این شورش در دوران مشروطه نوشته‌های فراوانی عمدتا در نقد این گروه نوشته شده است. اما بعد از انقلاب برخی بازماندگان نایب حسین که افرادی با فضل و فرهیخته بودند، تلاش کردند اجداد خود را تبرئه کنند و آثاری از حیث فرم قابل توجه ولی از جهت محتوا مناقشه‌برانگیز نوشتند. البته این آثار همواره مورد انتقاد پژوهشگران مستقل بوده‌اند، اخیرا نیز کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی کتاب ارزشمندی با عنوان «نایب حسین کاشانی در خوربیابانک» به همت سید علی آل داود منتشر کرده که در آن با روایتی عالمانه و بی‌طرفانه از زندگی و زمانه نایب حسین و شورش او مواجه می‌شویم. در مراسم رونمایی از این کتاب که با حضور مولف و کاوه بیات پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و محمد رضا مجیدی رییس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و جمشید کیانفر نسخه‌شناس و نسخه‌پژوه صورت گرفت، داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران نکات درخور توجهی عنوان کرد که در ادامه مختصری از آن از نظر می‌گذرد:

رحمانیان در بحث خود ابتدا به اهمیت کتابی که علی آل داود در مقایسه با آثار دیگری که در زمینه نایب حسین کاشی منتشر شده، تاکید کرد و گفت: کتاب از نظر داده‌شناسی حایز اهمیت است و خلأ ‌مهمی را برطرف کرده است.

وی سپس به پدیده نایب حسین کاشی که در فاصله انقلاب مشروطه تا اندکی بعد از جنگ جهانی اول رو داده اشاره کرد و گفت: روایت مشهور این است که این پدیده طغیانی همراه با قتل و غارت و دزدی و بی‌اخلاقی بوده و روایت دیگر این است که این پدیده یک قیام اصیل مردمی است که در دفاع از منافع مردم و ملت رخ داده در این روایت درگیری نایب حسین با روس‌ها بزرگ شده است. آل داود با این روایت دوم که جعل در تاریخ و تاریخ‌سازی است، مقابله کرده است، همچنین متن تصحیح شده ایشان از فتح نامه نایبی بسیار اهمیت دارد.

رحمانیان اما جنبه مهم دیگر موضوع را تحلیل و تفسیر و تبیین پدیده‌هایی چون نایب حسین خواند و گفت: متاسفانه دانش تاریخ در ایران در این زمینه وضع مناسبی ندارد و نتوانسته‌ایم از این داده‌ها و اسناد و مدارک برای پاسخ به پرسش‌هایی در رابطه با علت پیدایی چنین پدیده‌هایی بهره بگیریم و در سرنوشت خودمان و جامعه مان تامل کنیم. غائله نایب حسین کاشانی در دوره‌ای بسیار پراهمیت از تاریخ ما پدیدار شد. آغاز آن تقریبا با پیروزی انقلاب مشروطیت همراه است و پایانش به کمی پیش از ظهور رضاخان مربوط می‌شود. بنابراین تامل در سرشت و سرنوشت این غائله برای تامل در سرشت و سرنوشت انقلاب مشروطیت ایران فوق‌العاده مهم است. به عبارت دیگر در پاسخ به این پرسش امروزی که چرا انقلاب مشروطه به بسیاری از آرمان‌های خود نتوانست جامعه عمل بپوشاند و ناچار شد دیکتاتوری رضاخان را تحمل کند، بررسی پدیده‌هایی چون نایب حسین کاشی فوق‌العاده اهمیت دارد. نویسنده کتاب ایران بین دو کودتا سپس به تعبیری از نایب حسین کاشانی که مرحوم استاد باستانی پاریزی در کتاب معروف تلاش آزادی درباره زندگی و احوال مرحوم پیرنیا آورده و علی‌ آل‌داود آن را در صفحه 152 کتاب آورده، اشاره کرد و گفت: «نایب حسین در پای چوبه‌دار گفت ما رفتیم، نایب حسین رفت، اما تا موقعی که ملت... هست، نایب حسین‌ها هم هستند. »

من نمی‌دانم این جمله تا چه اندازه اصیل است و آیا خود نایب حسین آن را گفته یا خیر، اما بیانگر مساله بسیار مهمی است و می‌گوید چرا کسانی مثل نایب حسین توانسته‌اند در مقاطعی از تاریخ ما به این آسانی کشت و کشتار بکنند و حکومت مرکزی نتوانسته آنها را آرام کند. رحمانیان گفت: در دوره باستان عامل اصلی مشروعیت‌بخش به حکومت‌ها و سلسله‌های پادشاهی خون و نژاد و تبار است. اما در تاریخ ایران دست‌کم از هزار سال پیش به این سوی به عامل مشروعیت بخش به قدرت زور شد. به عبارت بهتر مشروعیت با زور و شمشیر شد. وی سپس در بیان شاهدی از این موضوع در تاریخ سده‌های میانه ایران به داستان یعقوب لیث در تاریخ سیستان اشاره کرد و آن را با داستان قیام بهرام چوبین که در اخبارالوال دینوری آمده مقایسه کرد و گفت: با مقایسه این دو روایت این جابه‌جایی را به خوبی می‌بینیم، به همین خاطر است که در طول 1500 سال تاریخ باستان چهار سلسله جابه‌جا می‌شوند، اما در ایران بعد از حمله اعراب تحرک سیاسی و اجتماعی به شکل شدیدی نمودار می‌شود و شاهد نوعی بی‌ثباتی و درهم‌ریختگی و آشفتگی هستیم و پایه اصلی نظم زور می‌شود، به همین خاطر هر وقت سایه شمشیر حکومت دراز است، همه سر جای‌شان می‌نشینند، اما هر جا سایه شمشیر حکومت مثل اواخر قاجاریه کوتاه می‌شود، تا بغل گوش سلطان نیز ناامنی رواج می‌یابد.

رحمانیان در ادامه موضوع مهم‌تر را مردم دانست و گفت: در اصل باید پرسید رعیت یا مردم کجا بودند؟ از نظر تحلیل تاریخ اندیشه و فرهنگ سیاسی و به طور جدی‌تر اخلاق سیاسی در جامعه مدنی این مساله بسیار اهمیت دارد. ما باید در تاریخ‌مان به این بپردازیم که چگونه مفهوم حق سیاسی و اخلاقی برای اعتراض در فرهنگ و اندیشه و اخلاق ما غایب شد. آثار کهن ما را اگر از نظر تاریخ اندیشه سیاسی مطالعه کنیم، می‌بینیم که حق اعتراض مردم بر حکام ظالم و ستمگر نه‌تنها مشروع که لازم و واجب شمرده شده است. اما از هزار سال به این سوی روایت‌هایی که در متون سیاسی ما تولید شد، این حق را کمرنگ و تضعیف کرد. به طور مشخص این اتفاق از زمان سلجوقیان و در آثار امثال ابوحامد غزالی به بعد مشهود است.

وی در پایان برای اشاره به نظرش به داستان حمله قراخانیان به بلخ در عصر سلطان محمود غزنوی و دفاع مردم و در نهایت سرکوب مردم به جای تشویق آنها توسط خود سلطان محمود اشاره کرد و گفت: در این نگاه رعیت نباید در سیاست دخالت کند و هر کس آمد باید تمکین کند و مالیات را بپردازد. این نگاه می‌گوید هر کس آمد حکومت کند، باید منفعلانه پذیرفته شود. این انفعال زمینه یورش مغولان را فراهم آورد. بنابراین نایب حسین کاشانی از دل چنین وضعیتی برمی‌آید. مورخانی چون آبراهامیان مفهومی درباره دهقانان و روستاییان و کشاورزان ایرانی به نام «دهقانان غیرانقلابی ایران» وضع کرده‌اند، یعنی گروه‌هایی که عادت کرده‌اند به زور تمکین کنند. به گمان من شاید هیچ مورخی نتوانسته مثل محمود دولت‌آبادی این وضعیت را در رمان مشهور کلیدر نشان دهد. در آخر این داستان شاهد سرنوشت گل محمد کلمیشی و همراهانش هستیم. بنابراین از نظر جامعه‌شناسی تاریخی باید این پرسش را پرسید که پدیده نایب حسین کاشی چگونه پدید آمد و برای پرسش از احوال مردم ما و تاریخ سیاسی و اجتماعی و اخلاقی ما بررسی و تحقیق در چنین ماجراهایی بسیار ضروری و سودمند است و متاسفانه ما هنوز راه درازی تا آثار علمی و نظری و عمیق داریم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...