کتاب «فرهنگ مردم گناباد» نه تنها یادگاری برجسته درباره سرزمین خراسان بلکه مرجع و تاریخچه فرهنگی _ ادبی، برای نسل امروز و آینده روبروی ماست.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر مجتبی‌تجلی پزشک و نویسنده خوش ذوق از اهالی استان خراسان جنوبی است. از وی تاکنون مجموعه داستان «به ترس‌هایم سلام می‌کنم» و داستانها و مقالات پراکنده ادبی در نشریات مختلف کشور منتشرشده است. تجلی در یادداشتی که برای مهر ارسال کرده است، درباره کتاب «فرهنگ مردم گناباد» که اخیراً در دو مجلد منتشر شده است نکاتی را یادآور شده است. متن این یادداشت به شرح زیر است:

فرهنگ مردم گناباد

کتاب «فرهنگ مردم گناباد» با کوشش مستمر چند تن از پژوهشگران و فعالان فرهنگی گناباد، در دو جلد و هزار و صد صفحه به چاپ رسیده است. جمع‌آوری مطالب، منابع و نگارش این مجموعه کم نظیر از ۲۵ سال قبل آغاز گردیده و نگارنده به عنوان یکی از دوستداران ماندگاری فرهنگ غنی سرزمین مادری طی این مدت شاهد تلاش بی‌وقفه این عزیزان بوده است.

آنچه من را وامی‌دارد که در معرفی آن بکوشم، اهمیت کتاب مورد گفتگو در ساحت فرهنگ غنیِ ایران زمین است. در این مجموعه مصور، با وسواس و دقت نظر به معرفی، واکاوی، ساخت‌شکنی، معنایابی، و کاربرد واژگان، اصطلاحات، ضرب المثل‌ها، باورها، اشعار و ترانه‌های بومی، بازی‌ها، افسانه‌ها و مراسم آئینی و البته غذاهای بومی پرداخته شده است.

مؤلفان تلاش نموده‌اند که آورده‌ها را با تصاویر واقعی و یا گرافیکی ملموس و مستند کنند که این کار نیازمند صرف وقت زیادی بوده است. از ویژگی‌های بارز و تاثیرمندِ کتاب، اشاره و ارجاع مطالب آورده شده به مصادیق آن در متون کهن پارسی از جمله شاهنامه، تاریخ بیهقی، مثنوی مولانا، طبقات صوفیه، اسرارالتوحید، مقالات ژنده‌پیل و لیست بلند بالایی از این دست است. این خصیصه ضمن آنکه مخاطب را به ذکر منابع موثق مطالب ارجاع می‌دهد، از کهنگی و کم‌فرسایش شدگی فرهنگ این سرزمین حکایت دارد.

با مطالعه کتاب خواننده درمی‌یابد که با مجموعه‌ای مواجه است که نه تنها یادگاری برجسته، بلکه با مرجع و تاریخچه فرهنگی _ ادبی، برای نسل امروز و آینده روبروست. باید که این کتاب را از موضوعیت برای شهر گناباد خارج تصور نمود و آن را دائرة‌المعارفی برای فهم و شناخت تمامی اقوام، فرهنگ و خرده فرهنگ‌های مناطق ایران زمین و تلاشی برای ماندگار کردن گنجینه‌ای که در حال فراموشی و فناست، محسوب کرد.

اهمیت کتاب آنجا بیشتر به منظر ذهن می‌رسد که موارد مطرح و به بحث و پژوهش گذاشته، مشترکات فرهنگی و زبانی بسیاری با سایر اقوام و فرهنگ‌های بومی ایران دارد. در حقیقت مجموعه، می‌تواند زمینه‌ی بازپیوند فرهنگ‌های پراکنده در مناطق مختلف و مسیر ارتباطی برای گفتمان متقابل آنها باشد. بی‌شک موارد مشابهی از این گونه کوشش‌ها در جای‌جای میهنمان برای حفظ سرمایه گرانبهای ادب و فرهنگ انجام شده است.

امید که این یادداشت کوتاه زمینه و پلی ارتباط دهنده برای جمع‌آوری و تبادل اطلاعات در این مورد گردد. نگارنده عاری از هر گونه تعصب منطقه‌ای، خواندن و کنکاش در این مجموعه را به دلایلی که ذکر شد به تمامی دلسوزان این عرصه در جای‌جای کشور توصیه می‌نماید. نویسندگان کتاب «فرهنگ مردم گناباد» به ترتیب حرف الفبایی آقایان حسین پورابراهیم، ابوالفضل حسینی، ابوالحسن دلشاد نوقابی و علی مصباح می‌باشند. با این کوتاه‌نوشته، به همه این خوبان و سایر صاحبان اندیشه که به آنان یاری رساندند، ادای احترام می‌نمایم.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...