به گزارش ایبنا، یک ویروس ذهنی با عطسه کردن یا تماس جنسی سرایت نمی‌کند، مانند آنفولانزا یا بیماری ایدز نیست، اصلا یک چیز فیزیکی هم نیست. ویروس‌های ذهنی به‌وسیله برقراری ارتباط به‌راحتی سرایت می‌کنند. ما توسط ویروس‌های ذهنی برنامه‌نویسی می‌شویم. بعضی از ویروس‌های ذهنی، خود به خود و بعضی از آن‌ها عمدا و از روی قصد پدیدار می‌شوند، اما همه آن‌ها در یک چیز مشترک هستند: یک ویروس ذهنی هنگامی که پدید می‌آید، مستقل از پدیدآوردنده‌اش حیات یافته و به سرعت تکامل می‌یابد تا آنجا که امکان دارد افراد بیشتری را آلوده کند.
 
کتاب «ویروس‌های ذهنی» [Virus of the mind : the new science of the meme] نوشته ریچارد برودی [Richard Brodie] به‌تازگی با ترجمه مشترک محمود پورآزاد و کورش گران، چاپ و منتشر شده است. این کتاب در 11 فصل با عنوان‌های «میم‌ها»، «ذهن و رفتار»، «ویروس‌ها»، «تکامل»، «تکامل میم‌ها»، «ارتباط جنسی ریشه کل تکامل»، «بقا و ترس»، «ما چگونه برنامه‌نویسی می‌شویم؟»، «ویروس‌های فرهنگی»، «ویروس‌های طراح» و «عفونت‌زدایی» به ما نشان می‌دهد که ویروس ذهنی چیست، چگونه انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و چگونه می‌توان آن‌ها را از ذهن پاک و به اصطلاح عفونت‌زدایی کرد.


«ویروس‌های ذهنی» [Virus of the mind : the new science of the meme] نوشته ریچارد برودی [Richard Brodie]


ویروس‌های آلوده‌کننده فرهنگ
برودی در مقدمه کتابش می‌نویسد: «در طول تاریخ ویروس‌های ذهنی همواره با ما بوده‌اند و پیوسته در حال تغییر و تکامل هستند. آن‌ها بخش‌های مسری و آلوده‌کننده فرهنگ هستند که به سرعت در میان جوامع گسترش یافته، افکار و زندگی‌ها را تغییر می‌دهند. ویروس‌های ذهنی دربرگیرنده همه‌چیز هستند. از نمونه‌های نسبتا بی‌زیان مانند عبارت‌های عامیانه و سطح پایین تا مواردی که زندگی انسان‌ها را به‌طور کامل از مسیر خارج می‌سازد. ویروس‌های ذهنی درست مانند ویروس کامپیوتری میکل‌آنژ که کامپیوترها را دارای دستورالعمل‌های خودویرانگری می‌کرد که داده‌های خود را از بین ببرند و خود را ویران کنند، می‌توانند ذهن ما را به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که طوری بیندیشیم و رفتار کنیم تا زندگی خود را نابود سازیم... نکته اینجاست که انسان‌ها عقایدی را که مطلوب و دلخواه آن‌ها نیست، به سختی کسب می‌کنند. بخش پیچیده‌تر مسأله اینجاست که شما نمی‌توانید فورا متوجه شوید که آیا برنامه‌ریزی را که از یک ویروس ذهنی فرضی دریافت کردید، مضر است یا مفید. هنگامی که بیل گیتس، گرفتار ویروس بازی پوکر در هاروارد شد، آیا این ویروس مضر بود چون او را از درس می‌انداخت یا مفید بود چون او را وادار کرد از دانشگاه بیرون رود و نهایتا یک مولتی‌میلیاردر شود؟»

ما چگونه برنامه‌نویسی می‌شویم؟
چگونه افراد را با استفاده از «میم‌ها» و «اهرم‌های ژنتیکی» برنامه‌نویسی کنیم تا دقیقا همان کاری را که ما می‌خواهیم، انجام دهند. این جملات خلاصه‌ای از موضوع محوری فصل هشتم کتاب است. در بخشی از این فصل می‌خوانیم: «میم‌ها بدون اجازه وارد ذهن می‌شوند. آن‌ها بخشی از برنامه‌نویسی ذهنی ما شده و بدون اینکه حتی آگاه شویم، روی زندگی‌مان تأثیر می‌گذارند... ما به سه روش به میم‌های جدید آلوده می‌شویم: از طریق شایسته‌سازی یا تکرار، از طریق مکانیزمی که ما آن‌را ناسازگاری شناختی می‌نامیم، بهره گرفتن از اهرم‌های ژنتیکی به حالت «اسب تروی». برنامه‌ریزی شدن با میم‌های جدید، مانند گرفتن یک ویروس ذهنی کامل و بارور نیست، اما ویروس‌های ذهن از یک یا چند روش استفاده می‌کنند تا به ذهن ما هجوم بیاورند.»
 
نخستین چاپ کتاب «ویروس‌های ذهنی» در 350 صفحه با شمارگان چهار هزار نسخه به بهای 38 هزار تومان از سوی انتشارات ذهن زیبا به بازار نشر عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...