از جنوب ایران تا تهران | اعتماد


هر داستان تازه‌ای از احمد آرام، دریچه‌ای تازه به دنیای پُررمزوراز و وَهم‌آلود جنوب ایران است. آرام نويسنده‌اي است صاحب‌سبك که با به‌كارگيري روايتي وهم‌آلود، آميختن رويا و واقعيت، و عناصري از فرهنگ مناطق بومي جنوب ايران، صداها و تصاوير تازه‌يي خلق مي‌كند؛ شاید بتوان از داستان‌های او با عنوان «سوررئالیسم جنوبی» یاد کرد؛ سوررئالیسیمی که با پیچیدگی‌هایش سعی در کشفِ جغرافیایی فراتر از جنوب دارد.

شبی که اِنتو با درد خویش آشنا شد احمد آرام

رمان «شبی که اِنتو با درد خویش آشنا شد» که از سوی نشر افق منتشرشده، سفر آرام به کلانشهر تهران است. این رمان، داستان زوجی را روایت می‌کند که تا پیش از شیوع کرونا، به دلیل مشغله‌های کاری، شناخت واقعی از یکدیگر نداشتند و حتی گویی خودشان را نیز فراموش کرده بودند، اما ویروس آن‌ها را واداشت تا بیش از پیش مراقب خود و رفتارهایشان باشند.

نویسنده در این اثر روابط میان ساکنان یک مجتمع در تهران را با دقت به تصویر می‌کشد؛ آدم‌هایی که برای فرار از ترس و تنهایی دوران کرونا، دست به کارهایی غیرعادی می‌زنند، مانند متن‌خوانی از تراس خانه‌ها از طریق فضای مجازی. در خلال این فعالیت‌ها، تراژدی زندگی هر شخصیت - چه پیش از کرونا و چه پس از آن- به تدریج آشکار می‌شود و لایه‌های مختلف روان و تجربه انسانی نمایان می‌گردد.

رمان سرشار از کابوس و رویاست و در سبک سورئالیستی نوشته شده است؛ مرز میان واقعیت و خیال در روایت به شکلی هنرمندانه تنیده شده و حس زنده و ملموسی ایجاد می‌کند، گویی در صحنه یک نمایشنامه حضور دارید. نثر روان و خوش‌خوان با تعلیق‌های دقیق، خواننده را تا پایان همراه می‌سازد و کنجکاوی‌اش را برای دنبال کردن داستان برمی‌انگیزد:

«اندک‌اندک از ماندن در خانه لذت می‌بردیم و وقتی به خودمان می‌آمدیم، فهمیدیم که داریم به این کار عادت می‌کنیم. درست مانند پرندگانی که هنگام توفان سهمگین ترس برشان می‌دارد و جرات ندارند از آشیانه‌شان بیرون بزنند، ما هم عادت کردیم چمباتمبه بزنیم در سه کُنج خانه‌مان. به‌راحتی فهمیدیم که ما مردم عادت‌کردنیم؛ عادت می‌کنیم و خیال برمان می‌دارد که این عادت‌کردن حق ماست: عادت می‌کنیم، پس هستیم...»

آرام با تمرکز بر ذهن شخصیت‌ها، بحران هویت، اضطراب و تنهایی انسان مدرن را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌ها در مواجهه با کابوس‌ها، رؤیاها و فشار روانی انزوا، به تدریج شناختی تازه از خود پیدا می‌کنند. روایت، تجربه درونی و پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌ها را با دقت و ظرافت نشان می‌دهد، به‌گونه‌ای که خواننده قادر است همدلی عمیقی با آن‌ها برقرار کند. تضاد میان ظاهر آرام و درون آشفته شخصیت‌ها، تنش روانی و تجربه انسانی آن‌ها را ملموس می‌کند.

رمان تصویری است از جامعه‌ای که در آن روابط انسانی در سایه‌ی ترس، کرونا و انزوا دچار بحران شده‌اند. آرام نشان می‌دهد که محدودیت‌ها و فاصله‌گذاری‌های اجتماعی باعث بروز رفتارهای غیرعادی، تنهایی و بیگانگی انسان‌ها می‌شود. از طریق روایت جزئیات زندگی ساکنان مجتمع، نویسنده به بررسی تأثیر شرایط اجتماعی و روانی بر تعاملات انسانی می‌پردازد و نشان می‌دهد حتی در این شرایط دشوار، مهربانی و توجه به دیگری می‌تواند مسیر بازسازی رابطه‌ها و معنای انسانی را هموار کند:

«نمی‌دانم چطور شد که دستم خورد به سبیل زردرنگم و یکی از انگشت‌هام فرورفت زیر سبیلم؛ یک حفره! به گمانم خرچنگی انگشتم را گاز گرفت و ناگهان دهانم را پیدا کردم. باید اعتراف کنم؛ همین حالا یادم آمد که دهانی دارم. باید اعتراف کنم همین حالا احساس کردم یک خرچنگ دوروبَر دهانم می‌چرخد...»

شخصیت‌ها در این رمان بیشتر ذهنی و درونی هستند تا بیرونی. نویسنده کمتر بر ظاهر و رفتار فیزیکی تکیه دارد و عمدتاً با زبان ذهن و رؤیا، لایه‌های ناخودآگاه شخصیت‌ها را باز می‌کند. این سبک، آن‌ها را واقعی و همزمان نمادین می‌سازد. هر شخصیت حامل بخشی از تجربه انسانی است و تضاد میان زندگی پیش از کرونا و بحران جاری، پیچیدگی روانی و رشد شخصیتی آن‌ها را برجسته می‌کند.

ساختار رمان خطی نیست؛ روایت تکه‌تکه و کابوس‌وار پیش می‌رود و با جابه‌جایی میان واقعیت و خیال، تجربه‌ی ذهنی شخصیت‌ها را منعکس می‌کند. این نوع پیرنگ، خواننده را در موقعیتی فعال قرار می‌دهد تا با شخصیت‌ها همراه شود و در جریان تغییرات ذهنی و عاطفی آن‌ها سهیم گردد. تعلیق‌های دقیق و کشمکش‌های درونی، پیوستگی داستان را حفظ می‌کنند و همزمان حس رؤیا و تعلیق ایجاد می‌کنند.

فضای رمان میان خواب و بیداری، واقعیت و خیال، در نوسان است. خانه‌ها، بالکن‌ها و خیابان‌های تهی از مردم، به استعاره‌ای از ذهن انسان مدرن تبدیل شده‌اند: بسته، پر از صدا و سکوت، و در عین حال پراکنده از خاطرات و اضطراب‌های ذهنی. آرام با فضاسازی وهم‌آلود، حس اضطراب جمعی و تجربه‌ای ملموس از تنهایی و محدودیت‌های اجتماعی را منتقل می‌کند.

مضمون اصلی رمان، «شناخت خویش از مسیر درد» است. مرگ، کابوس و بحران‌های روانی نه پایان، بلکه نشانه‌ی تحول و رشد درونی شخصیت‌ها هستند. احمد آرام همچنین پیامی انسانی و اخلاقی را منتقل می‌کند: انسان‌ها باید قدر یکدیگر را بدانند، با هم مهربان باشند و در جهان پراضطراب امروز، همدلی و عشق را فراموش نکنند. رمان یادآوری می‌کند که حتی در شرایط سخت، مهربانی، توجه و مراقبت از یکدیگر، می‌تواند نقطه‌ی عطفی در بازسازی روابط و تجربه انسانی باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...