به گزارش ایسنا، از آثار این نویسنده‌ی ضدجنگ آمریکایی، رمان‌های «خدا خیرت بدهد آقای رزواتر» با ترجمه‌ی زهرا میرباقری، «ریش‌آبی» با ترجمه‌ی علیرضا متین‌نیا و «محبوس» با ترجمه‌ی علی‌ شیعه‌علی از سوی نشر سبزان منتشر خواهند شد.

به گفته‌ی ‌شیعه‌علی - سرپرست ترجمه‌ی آثار کورت ونه‌گات - که پیش‌تر از ترجمه‌ی همه‌ی آثار این نویسنده‌ خبر داده بود، این سه رمان هم‌اکنون در مراحل مختلف چاپ‌اند و امید می‌رود به زودی منتشر شوند.

پیش‌تر نیز گفته شد، رمان «Play Piano» از همین مجموعه با ترجمه‌ی زهرا طراوتی منتشر خواهد شد.

آخرین کتاب ونه‌گات که در سال 2005 منتشر شد، مجموعه‌ای از مقالات شرح ‌حال به نام «مرد بی‌وطن» بود. از این اثر در زبان فارسی ترجمه‌هایی از جمله به قلم حسین شهرابی، علی‌اصغر بهرامی و زیبا گنجی و پریسا سلیمان‌زاده منتشر شده است. رمان‌های «گهواره‌ی گربه‌»، «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج» و «شب مادر» هم از دیگر آثار این نویسنده است که در زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.

با انتشار خبر درگذشت کورت ونه‌گات جونیور در سال 2007، توجه مخاطبان ادبیات داستانی در ایران به این نویسنده‌ی مطرح آمریکایی بیش‌ از پیش شد و انتشار ترجمه‌ی آثار او رقابت‌هایی را بین ناشران رقم زد؛ به طوری که به گفته‌ی شیعه‌علی، ترجمه‌هایی گاه باشتاب و کم‌دقت از آثار این نویسنده‌ی صاحب سبک به دست داده شد.

علی‌اصغر بهرامی از معدود مترجمان ایرانی است که از چند سال پیش آثار ونه‌گات را به فارسی ترجمه کرده و در واقع معرف ونه‌گات در زبان فارسی است؛ از همین‌رو شیعه‌علی گفته بود که هرگز به سراغ آثار ترجمه‌شده‌ی ونه‌گات به قلم علی‌اصغر بهرامی نمی‌رود. او نخستین علت را احترام به حقوق مادی و معنوی مترجمی می‌داند که زودتر به ترجمه‌ی آثار این نویسنده اقدام کرده است و دلیل دیگر را پرهیز از موازی‌کاری و اهتمام به انتشار آثار عرضه‌نشده در زبان فارسی ذکر می‌کند.

کورت ونه‌گات جونیور متولد 11 نوامبر سال 1922 در ایندیاناپلیس آمریکا بود. در سال 1945، به علت ورود به خاک آلمان دستگیر شد و در زیرزمین کشتارگاهی در شهر «درسدن» ‌آلمان زندانی شد. زمانی‌که بمب‌افکن‌های متفقین این شهر را نابود کردند، او یکی از هفت زندانی آمریکایی بود که توانست جان سالم به ‌در ببرد. تجربه‌ی او از همین دوران، مضمون کتاب معروف او «سلاخ‌خانه شماره‌ی پنج» را شکل داد. کورت ونه‌گات آوریل سال 2007 در سن 84سالگی درگذشت.

مجموعه‌ی رمان‌های ونه‌گات عبارت‌اند از: «پیانونواز» (1952)، «زنان غول» (1959)، شب مادر (1961)، «گهواره‌ی گربه» (1963)، «خدا شما را بیامرزد آقای رزواتر» (1965)، «سلاخ‌خانه شماره پنج» (1969)، «صبحانه‌ی قهرمانان» (1973)، «اسلپ استیک» (1976)، «اعدامی» (1979)،‌ «رودی والتز» (1982)، «گالاپاگز» (1985)، «ریش‌آبی» (1987)، «اجی مجی» (1990) و «زمان زلزله» (1997).

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...