در این گزارش مصاحبه‌های گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور آمریکای لاتین جمع‌آوری شده که درس‌های ارزشمندی برای نویسندگان جوان محسوب می‌شود.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور کلمبیایی و صاحب رمان صدسال تنهایی را تا چهل‌سالگی کسی نمی‌شناخت؛ ولی بعد از انتشار این رمان همه به مهارت داستان‌نویسی او پی بردند. در طول این چهل سال او بیکار نبود و همیشه نوشته است و این‌طور می‌توان بیان کرد که هر نویسنده‌ای بخشی از مهارت خود را با ممارست به دست آورده است. سایت لیت هاب با استفاده از مصاحبه‌های سال‌های قبل که مارکز با رسانه‌ها استفاده کرده و تعدادی اصول نویسندگی استخراج کرده است. به طور حتم برای هر نویسنده‌ای خواندن این مصاحبه‌ها جالب و مفید خواهد بود:

هرچیزی که می‌دانید بنویسید
چند سال پیش در مشورت با یک نویسنده جوان به وی توصیه می‌کردم درست است که استفاده از تخیل در داستان بسیار لازم است ولی از آن ضروری‌تر نوشتن درباره وقایع و حوادثی است که برای خودش اتفاق می‌افتند. «پابلو نرودا» در یکی از شعرهای خود جمله‌ای دارد که می‌گوید «وقتی که آواز می‌خوانم خداوند خلاقیت من را زیاد می‌کند.» شاید بیشتر کارهای من به نظر برسد زاییده تخیل باشد ولی حقیقت این است که تمام کارهای من از همین حوادثی خلق شده است که هر روز در اطراف خودمان می‌بینیم. زندگی مردم کاراییب چیزی شبیه داستان‌های تخیلی است.

سخت کار کنید
مثل اکثر پیشه‌ورها مثل نجاری و آهنگری نویسنده‌ها نیز باید سخت کار کنند. شاید نشستن پشت میز تحریر به سختی همین کارهای فیزیکی باشد و در بعضی شرایط به مراتب از آن سخت‌تر باشد. شاید شما بگویید نشستن پشت میز تحریر کار ساده‌ای است ولی اگر بخواهید ساعت‌های متمادی این کار را ادامه دهید، اصول و اساسی را می‌طلبد که باید قوانین آن را یاد بگیرید. «مارسل پروست» می‌گفت: در نویسندگی و خلق آثار عالی تنها 10درصد مربوط به الهام و استعداد است و 90درصد بقیه آن به عرق ریختن نویسنده برمی‌گردد.

از زمان نوجوانی شروع کنید
از «ژوان بوش» نویسنده اهل جمهوری دومینیکن شنیده بودم که می‌گفت: نویسندگی یک شغل دائم است و انجام آن نیاز به تکنیک‌ها و روش‌های خاصی دارد. او عقیده داشت بسیاری از تکنیک‌های نویسندگی باید مثل کارهای دیگر روزمره از صبح زود اجرا شود و نظم خاصی داشته باشد. به عقیده من در اصل نویسنده‌ها مثل طوطی هستند و یادگیری حرف‌زدن را باید به طور منظم انجام دهند و این کار از زمان نوجوانی باید شروع شود؛ چون طوطی‌های پیر دیگر یاد نمی‌گیرند حرف بزنند.

به جای حاشیه به نوشتن فکر کنید
بیشتر نویسندگان جوان برای شهرت برای سردبیران و صاحبان روزنامه مطلب می‌فرستند تا مشهور شوند؛ ولی باید به آنها گفت که به جای این کار روی نوشته خودشان تاکید و تمرکز کنند چون اگر خوب بنویسند و این کار را خوب بلد باشند، مردم بالاخره نوشته‌هایشان را می‌خوانند و اگر خوب نباشند، هیچ وقت آن را نمی‌پذیرند. خود من تا چهل‌سالگی به هیچ انجمن ادبی و باشگاه دورهمی نویسندگان جوان نرفتم؛ چون شرکت در این مجامع بیشتر از فایده وقت من را می‌گرفت.

قوانین را خودتان تعیین کنید ولی به آن‌ها عمل کنید
در نویسندگی هر نویسنده‌ای قوانین خاص خودش را دارد و در اصل خود نویسنده دارای سبک و قوانین خاص خود در این کار است ولی نباید فراموش کنید که قوانین تعیین شده توسط خود شما باید به طور منظم اجرا شوند. در محتوای نوشتن همین قانون صدق می‌کند. درست است که تخیل در نوشتن خیلی مهم است ولی فراموش نکنید که باید نوشته‌هایتان نباید از واقعیت دور شود. وقتی کافکا می‌خواندم، این را فهمیدم که منطق و حتی تحقیقات علمی در نوشتن لازم است.

حقیقت را فراموش نکنید
سال‌هایی که در شغل روزنامه‌نگاری بودم این مطلب را به خوبی درک کردم که دروغ اساس کار نوشتن خبر را تشکیل می‌دهد؛ ولی در نوشتن داستان حقیقت اصل است. وقتی داستانی بر اساس شخصیت‌ها و روایت دروغ بنویسید، مطمئن باشید خواننده بالاخره متوجه خواهد شد. ولی خب یک تعداد هم باید حقه‌ بلد باشید که در نقاط مختلف از آنها استفاده کنید. هر نویسنده خوبی که من سراغ دارم، از این جور حقه‌ها در کار خود استفاده کرده است.

به سلامتی اهمیت دهید
همیشه می‌گویند که روح سالم در جسم سالم است. «ارنست همینگوی» برای حفظ سلامتی خود ورزش بوکس انجام می‌داد. از جسم خود مطمئن باشید. نویسنده‌ای خوب کارش را انجام می‌دهد که دارای بدنی سالم باشد. من با این جمله به‌شدت مخالفم که می‌گوید نویسنده خوب باید خودش را قربانی کند و مثلاً از مواد مخدر برای الهام‌بخشی استفاده کند. به نظر من احساس خوب به سراغ کسانی می‌آید که دارای بدنی سالم باشند؛ نه بدنی رنجور و معتاد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...