تورق کتاب «آنجا میان دو جهان» | شرق

«این یک قصه کامل است و نیازی نیست چیزی به آن افزوده شود». از همان سطرِ آغازین کتاب «آنجا میان دو جهان»، جدیدترین کتاب سروناز علم‌بیگی (کارگاه نشر اتفاق)، با جد و‌ جهد نویسنده‌ای طرف هستیم که خلاف‌آمد جریان غالب داستان‌نویسی امروز ایران حرکت می‌کند؛ هرچند این جد و جهد، خود را در صناعت داستان یا انتخاب زبان روایت به رخ مخاطب نمی‌کشد. داستان در فضایی مبهم و چندلایه روی می‌دهد که شباهت زیادی به تخت روان‌شناسی دارد که بیمارش را به جهان‌های آشفته درونش می‌برد تا لایه‌های پنهان‌شده او را بیرون بکشد. شیوه روایی داستان هم به همین پیچیدگی، درهمی و بی‌نظمیِ روان و درون آدمی است. تلاش برای تفسیرپذیرکردن کتاب، ناخواسته به دورشدن از بافت روایت می‌انجامد. کتاب ناخودآگاه از مرزها عبور می‌کند: ضدژانر است و جریان‌گریز. ابتدا، میانه و انتها ندارد. حتی می‌توان آن را از انتها خواند و به ابتدا رسید. نمی‌توان آن را یک رمان نامید؛ مجموعه‌داستان هم نیست؛ صحیح‌تر آ‌نکه همان‌طور که بر روی جلد آمده، «کتابِ داستان» بخوانیمش.

آنجا میان دو جهان و داستان سروناز علم بیگی

راوی داستان اعلام می‌کند «دختری از بالای ساختمان خود را به پایین پرتاب می‌کند». کدام دختر؟! قدر مسلم آنکه با توجه به چندلایه‌بودن روایت، نباید انتظار نداشته باشیم در روندی خطی به پاسخ این پرسش برسیم. نویسنده اما در جایی جلوتر، از ماجرای دختر رمزگشایی می‌کند: «ساکن آپارتمانِ آخرین طبقه، دختری داشت که چند سال پیش خودکشی کرد. از بالای برج خود را به پایین پرت کرد. جای انگشت‌هایش روی دیوار کشیده شده بود و به‌سختی پاک می‌شد. انگیزه مرگش مشخص نشد. از او دفتری یافتم با اندیشه‌های درهم. خانواده دختر علت مرگ را سُرخوردن تصادفی از بالکن اعلام کرد. پیوند او تا مدت‌ها با زمین قطع نشد. میان دروازه نقره‌فام دو جهان گیر کرده بود و خواب می‌دید. صدای شیون مادرش را هم در کابوس‌هایش می‌شنید؛ آنجا میان دو جهان، کشمکش و جنگ دائم درونی‌اش تمام نشده بود. هم بیرون جنگ بود و هم درون. با مرگ او چیزی در این خانه کم شد». این چند سطر را می‌توان به‌مثابه کلیدی برای کل داستان قلمداد کرد؛ خصوصا ازآن‌رو که عنوان کتاب، از همین سطرها گرفته شده. نویسنده با تعبیر «دروازه نقره‌فام دو جهان»، زیست برزخ‌وار شخصیت‌های داستان را به‌تصویر می‌کشد؛ زیست بدن‌هایی را که در حال کشمکش دائمی بر سر گریختن و ایستادن، هستی و نیستی و رهایی و انقیاد هستند. «شاید مرگ ستودنی‌ترین راهِ پایان‌دادن به کابوس‌هایشان باشد».

کتاب، با فصل کوتاهِ «یک شبانه‌روز در مستی» آغاز می‌شود: «سال‌های کودکی‌ام در جنگ و اضطراب گذشت. با ترس از معلم‌هایی که بی‌دلیل تنبیهم می‌کردند و نمره‌هایی که همیشه بد بود، کم بود یا کافی نبود». هیچ اشاره‌ای به جنسیت راوی اول شخص داستان نمی‌شود؛ اما از قرائن پیداست که راوی، زنی است دارای شخصیت مرزی. او در نوسان شعف و ناامیدی در مرز جنون به واکاوی لایه‌های درونش می‌پردازد تا شاید بتواند با شناخت بیشتر خود معنایی نو در درونش برای ادامه زندگی پیدا کند. کاراکترهای متناقض و عجیبی که این زن در حال روایت و کشفِ همزمان آ‌نهاست، هر کدام بخش‌هایی از او هستند که شخصیت او را می‌سازند. کم‌وبیش همه شخصیت‌های کتاب به بی‌نامی مبتلا هستند. اسم شخصیت‌ها در این کتاب قراردادی و موقتی است: «یک معمولی»، «فریاد زن»، «شماره سه»، «چاله پرکن»، «پایان‌نویس»، «کفاش» و... . تمام داستان در یک ساختمان اتفاق می‌افتد؛ ساختمانی که همان ذهن راوی است و او در زیرزمین، پایین‌ترین لایه درونی‌اش، نشسته و از آنجا داستان را روایت می‌کند: «مهم نیست این ساختمان کجاست... آنچه اهمیت دارد بودنِ آن است. این ساختمانِ هفتادو‌هشت طبقه با راهروهای تودرتو که خانه‌ها را به تنها انبار آن می‌رساند، وجود دارد. آیا باید چیز بیشتری از این ساختمان بگویم. نه!» اما در کنار این ویژگی‌ها، جنگی هم در میان است.

در‌واقع «آنجا میان دو جهان» داستانِ نسلی است که در کودکی جنگ را تجربه کرده‌اند. جنگ حالا تمام شده و آنچه باقی مانده، زخم‌هایش است. راوی داستان زمانی که جنگ شروع شد کلاس اول دبستان بوده. از نگاه او، «بیشترین خرابی‌ها در دوران جنگ‌ها اتفاق می‌افتد. چاله‌پرکن‌های زیادی هنوز مشغول ترمیم حفره‌های جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، حمله مغول‌ها... جنگ‌های ناپلئون و جنگ‌های استعمارگران اروپایی و سپس آمریکایی‌ها با سرخپوستان هستند». علم‌بیگی را بسیاری از هنردوستان به‌عنوان نقاش و سازنده فیلم‌های مستند می‌شناسند. او فروردینی که گذشت، در انتظار گشایش نمایشگاه نقاشی‌هایش در گالری اعتماد و رونمایی از دومین کتاب «دیدار هنرمند» بود. با این حال گالری اعتماد و نشر نظر، خبر از تعویق نمایشگاه و رونمایی کتاب، برای پیشگیری از واگیری ویروس کرونا دادند و آن را به آینده موکول کردند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...