به گزارش ایبنا به نقل از روزنامه فیگارو- هیئت داوران جایزه ادبی گنکور طبق روال هر ساله در رستورانی در پاریس گرد هم آمدند و برنده نهایی مهم‌ترین جایزه ادبی فرانسه را معرفی کردند.

همه انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند» [Tous les hommes n'habitent pas le monde de la meme facon] اثر ژان پل دوبوآ [Jean-Paul Dubois

 رمان «همه انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند» [Tous les hommes n'habitent pas le monde de la meme facon] اثر ژان پل دوبوآ [Jean-Paul Dubois] که در ماه اوت از سوی انتشارات الیویه منتشر شده بود با کسب 6 رای مثبت در دور دوم انتخاب در رقابتی نزدیک بر املی نوتومب که 4 رای مثبت از سوی هیئت داوران بدست آورده بود پیروز شد و جایزه گنکور را در سال 2019 از آن خود کرد.

«عطش» نوشته «املی نوتومب» رمان‌نویس بلژیکی، «‌سهم پسر» نوشته «ژان لوک کوتالم»، و «جهان بیرونی»‌ نوشته «اولیویه رولین»‌ سه اثر دیگری هستند که به عنوان نامزدهای نهایی جایزه ادبی گنکور با هم وارد رقابت شده بودند.

سیلون تسون نیز که نامش حتی در فهرست نهایی جایزه رنودو نیامده بود برای رمان «پلنگ برف‌ها» که در ماه اکتبر از سوی انتشارات گالیمار منتشر شده بود برنده جایزه رنودو 2019 معرفی شد.

ژان پل دوبوا، نویسنده 69 ساله فرانسوی در کارنامه خود نگارش چندین رمان، مجموعه داستان کوتاه، نمایشنامه و گزارش را دارد. او برای نگارش رمان «یک زندگی فرانسوی» در سال 2004 برنده جایزه رمان فناک و فمینا شده بود.

رمان «همه مردم به یک شیوه زندگی نمی‌کنند» که بیست‌و‌دومین اثر نویسنده‌اش است رمانی تکان‌دهنده و نوستالژیک درباره خوشبختی گم‌‌گشته است. تاکنون 46 هزار نسخه از این رمان از زمان انتشار تاکنون در فرانسه به فروش رسیده است.

جایزه ادبی گنکور سال 1903 برای نخستین بار توسط ژول و ادموند گنکور راه‌اندازی شد. این جایزه مهم ادبی فرانسه هرسال به نویسنده‌ای اهدا می‌شود که تاکنون جایزه ادبی بزرگی دریافت نکرده است. هر نویسنده تنها یک بار در طول عمرش شانس برنده شدن این جایزه را دارد.

این جایزه که ارزش مادی ندارد و تنها ۱۰ یورو به برنده اهدا می‌کند، از نظر اعتبار ارزش زیادی دارد و موجب فروش بالای رمان برنده می‌شود.

سال گذشته جایزه گنکور به نیکولا متیو برای رمان «فرزندانشان پس از آن‌ها» رسید و جایزه رنودو نیز نصیب ولری مانتو برای رمان «شیار» شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...