چهارمین رمان «اومبرتو اکو»، زبان‌شناس و نویسنده ایتالیایی، با نام «بائو دو لینو» توسط «رضا علیزاده» ترجمه شده است، که به‌زودی توسط انتشارات روزنه منتشر می‌شود.

رضا علیزاده، مترجم درباره این رمان گفت: داستان این رمان مقارن است با جنگ‌های صلیبی و تصرف قسطنطنیه به دست سپاهیان بربر ایتالیا.
وی افزود: این رمان مخلوطی از فانتزی، تاریخ و اسطوره است. معمولا «
اومبرتو اکو» در دیگر رمان‌هایش نیز این عناصر را به کار می‌برد. در رمان «نام گل‌سرخ» کتاب «فن ‌شعر» ارسطو را پایه کارش قرار داده است. در رمان «بائودولینو» هم تاریخ قرون وسطی دستمایه نوشتن «اکو» ‌است.

این مترجم ادامه داد: از نظر زبانی، فصل اول کتاب، بازی‌های زبانی خاص خودش را دارد. این فصل نامه یک کودکی است که دارد تازه زبان لاتین یاد می‌گیرد و با یکی از لهجه‌های محلی ایتالیا به زبان لاتین می‌نویسد. در این فصل یک زبان‌پریشی‌هایی دیده می‌شود که ارجاعی است به رمان‌های قبلی «اومبرتو اکو»‌.
وی به فارس گفت: جملات در این رمان بسیار بلند است و به نظر می‌رسد علایم سجاوندی سر جای خودشان نیستند. این امر نثر خاصی را در این رمان پدید‌ آورده است. علیزاده همچنین خاطر نشان کرد: اکنون نیز مشغول ترجمه کتابی از «جی.آر. تالکین» هستم . پیش از این نیز از این نویسنده رمان «ارباب‌حلقه‌ها» را ترجمه‌ و منتشر کرده بودم.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...