به گزارش مهر، رمان «فقط یک داستان» [The only story] نوشته جولیان بارنز با ترجمه سهیل سمی به‌تازگی توسط نشر نو به چاپ سوم رسیده است.

فقط یک داستان» [The only story] نوشته جولیان بارنز

نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و ترجمه‌اش هم آذرماه امسال منتشر شد که طی چند روز به چاپ دوم رسید. چاپ سوم این ترجمه طی روزهای دی‌ماه به بازار عرضه شد.

داستانِ این رمان درباره پیامدهای عشقِ نخستین است. شخصیت اصلی این رمان با نام پُل رابرت درباره عشق نخستین اطلاعات دقیقی ندارد و نمی‌داند که پیامدهای چنین پدیده‌ای همیشگی هستند. پل در ۱۹ سالگی به این می‌بالد که رابطه‌ عاشقانه‌اش با سنت‌های رایج اجتماعی در تضاد است. اما هرچه سنش بالاتر می‌رود، عشق چیزهایی بر او تحمیل می‌کند که اصلا پیش‌بینی‌شان نمی‌کرده است ...

جولین بارنز تا به حال، ۱۳ رمان نوشته و با رمان «هیاهوی زمان» در ایران شناخته می‌شود که چند سال پیش رقابتی بین ناشران برای چاپ ترجمه‌های مختلف از آن به وجود آمده بود. این نویسنده در سال ۲۰۱۷ نشان شوالیه هنر و ادب را از رئیس‌جمهور فرانسه دریافت کرد. علاوه «هیاهوی زمان»، «حس یک پایان» هم از این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شده است.

چاپ سوم «فقط یک داستان» با ۲۸۵ صفحه و قیمت ۳۲ هزار تومان عرضه شده است.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...