دلقکی که آلمان قرن بیستم را تکان داد | اعتماد


«هانس شنیر» نام دلقکی است که دو دستی، نوبل سال 1972 را تقدیم «هاینریش بل» نویسنده شهیر آلمانی کرد! این دلقک در سال 1963 بود که در ذهنِ بُلِ 46 ساله ‌زاده شد تا یکی از شاهکارهای رمان در جهان؛ با نام «عقاید یک دلقک» خلق شود.
این رمان؛ ماجرای عشق آتشین دلقکی است به نام «هانس شنیر»، که معشوقه‌اش؛ «ماری» او را پس از 6 سال زندگی مشترک رها کرده و شنیر پس از این اتفاق دچار افسردگی و سردردهای مالیخولیایی شده است. حال که ماری رفته، این می ‌است که دردهایش را تسکین می‌بخشد.

هاینریش بل عقاید یک دلقک

ماری از زندگی شنیر رفته، چون یک کاتولیک متعصب است، اما شنیر هیچ اعتقادی به اصول و قواعد رسمی و ثبتی ازدواج ندارد و 6 سال به همین منوال به زندگی مشترک با ماری می‌پردازند، حتی بچه‌دار نیز می‌شوند اما ماری فرزندان خود را سقط می‌کند. تا اینکه یک روز ماری در تقابل عشق و اصول مذهبی؛ اصول مذهبی را انتخاب کرده و شنیر را تنها می‌گذارد. در واقع موضوعیت کلی این رمان تراژدیک؛ غمنامه یک انسان بی‌دینی بوده که عاشق دختر دینداری شده و علاوه بر آن؛ روی از پدر و مادر و جامعه خود گرفته اما هنوز عاشق آن دختر مانده است.

در همین حین است که نویسنده شروع به روایت از زندگی شنیر می‌کند، اما با تکنیکی بسیار جذاب! بدین صورت که بُل در رمان «عقاید یک دلقک»، از زندگی چند ساعته این دلقک می‌خواهد سخن بگوید اما در کتابی که از 300 و چند صفحه تشکیل شده است. او برای این کار از تکنیک گریز به گذشته بهره می‌جوید و بهانه‌اش هم یک دفترچه تلفن بوده. زیرا زمانی که شنیرِ دلقک به عنوان شخصیت اول رمان؛ بر اثر بطالت و خرج‌های ناموجه خود، به بی‌پولی می‌رسد؛ به شماره تلفن‌های دفترچه تلفن خود رجوع می‌کند تا از آشنایانش کمکی بگیرد. از این رو با دیدن نام هرکس، خاطرات آن شخص زنده می‌شود و به روایت‌ خاطراتش می‌پردازد.

کتاب «عقاید یک دلقک»، تشکیل یافته از تک‌گویی‌های یک دلقک است که عقاید شخصی خود را در قالب مکالمات تلفنی و ملاقات‌های کوتاه با پدرش بیان می‌کند. شخصیت اول این رمان برخلاف شخصیت‌های اصلی «هاینریش بل»؛ در دیگر رمان‌های او، از خانواده‌ای بورژوا‌ زاده شده که استعداد ویژه‌ای در معرکه‌گرفتن و کارهای کمیک دارد. شنیر با این استعداد خود در واقع جامعه نومرفهِ آلمان آن زمان را که بر ویرانه‌های جنگ جهانی بنا شده به تمسخر می‌گیرد. دلقکی که از نسل ناسیونال سوسیالیست‌های جوان در قرن بیستم می‌گوید که هنوز هوای حمایت از تفکرات هیتلری و اعتقادات نازیستی را در سر می‌پرورانند؛ اما در عین حال از گذشته خود و تفکرات نازیستی ابراز پشیمانی و شرمندگی می‌کنند و این یعنی ریاکاری! نویسنده نیز تلاش دارد همین مسائل را توسط یک دلقک به بوته نقد بکشد. همچنین تنها هدف این جامعه، آنهم پس از ویرانه‌های جنگ جهانی؛ افزودن بر رفاه مردم خود است، موضوعاتی که در نهایت موجب بروز شک در وجود دلقک می‌شود، تا او از بدنامی حکام جامعه خود بگوید. تا جایی که مادر شنیر رییس کمیته نزدیک ساختن نژادها در آلمان است، کمیته‌ای که در واقع اهدافی ضد فاشیست دارد و برخلاف تفکرات نازیستی فعالیت می‌کند اما همین شک در وجود دلقک باعث می‌شود تا او را به نگاه یک ریاکارِ تمام عیار ‌بنگرد!

از طرفی دیگر نویسنده این رمان به کاتولیک‌هایی اشاره می‌کند که به لحاظ مذهبی، اکثریت جامعه را از آن خود کرده‌اند و پس از جنگ به دنبال ساختن جامعه‌ای مرفه هستند، مساله‌ای که نویسنده برای آن از اصطلاح «کاتولیک‌های ترقی‌خواه» استفاده می‌کند. البته این کاتولیک‌های ترقی خواه از نظر نویسنده به دنبال خودنمایی در محافل هستند، نه واقعیت بخشیدن به اهداف خوش آب و رنگی که در محافل خود از آن یاد می‌کنند. معشوقه دلقک نیز پس از ترک او سراغ یکی از همین کاتولیک‌های ترقی‌خواه می‌رود و نویسنده از این روش برای تمسخر آنها استفاده می‌کند.

همچنین در بینابین عقاید این دلقک می‌ خواره؛ می‌توان شمایی کلی از جامعه آلمان در قرن بیستم و در سال‌های پساهیتلری به تصویر کشید. مسائلی چون عقاید سیاسی و مذهبی مردم، روابط زناشویی آنها، اختلافات کاتولیک‌ها و پروتستان‌های آلمانی که نویسنده توسط شخصیت اول داستان به دیده بلاهت به آنها می‌نگرد. از این رو کلیسای کاتولیک روم را مورد هجمه قرار می‌دهد که موجب تعارض‌های اخلاقی بسیاری در جامعه اروپایی شده است. او با وجود همین تعارض‌‌ها در جامعه‌اش و خیانت‌هایی که ماری در حق او کرده، دوران زندگی خود را عصر فحشا نام می‌دهد.

رمان عقاید یک دلقک از همان سال اول انتشار خود با واکنش‌های شدیدی چه به لحاظ حمایت‌ها و چه به لحاظ انتقادها، مواجه شد. چراکه نگاه منفی نویسنده به مذهب و به خصوص کلیسای کاتولیک؛ دلیلی شد تا جرقه این واکنش‌ها در مطبوعات آن زمان زمان رخ دهد و موجب بحث و جدل‌های بسیاری شود. این بحث‌ها حتی تا سال‌های بعد نیز ادامه پیدا کرد تا جایی که در سال 1972، پس از اعطای جایزه نوبل ادبیات به «هاینریش بل» خشم بسیاری از محافظه‌کاران را برانگیخت و آنان این جایزه را معطوف به رادیکال‌های چپ معرفی کردند، در حالی که هیات داوران جایزه نوبل، با بهانه «نوشته‌های بل که ترکیبی از جهان‌بینی گسترده نویسنده از زمانه خود و مهارت حساس او در کاراکترسازی و کمک به تجدید حیات ادبیات آلمان» اعطا کرده بود.

عقاید یک دلقک برای نخستین بار در سال 1349 توسط «شریف لنکرانی» از کتاب اصلی و زبان آلمانی؛ در ایران ترجمه شد. به نظر می‌رسد این ترجمه به عنوان نخستین بازگردانی دارای ضعف‌هایی هرچند متعدد باشد. با این حال چند دهه بعد، ترجمه دوم این رمان توسط «محمد اسماعیل زاده» از نشر چشمه منتشر شد. این ترجمه که سعی در رفع اشکالات ترجمه قبلی داشت، اما باید گفت هیچ ترجمه‌ای خالی از اشکال نیست. با این حال سومین بازگردانی از رمان «عقاید یک دلقک» توسط «مهدی افشار» که پیش از این با ترجمه آثاری از «جورج اورول» مطرح شده بود، بازگردانی شده است. این ترجمه نیز؛ همچون ترجمه قبلی از زبان واسط بازگردانی شده که این موضوع خود دلیل بزرگی بر کاهش کیفیت آن است. البته این مساله‌ یعنی ترجمه از زبان دوم، خود که یکی از مهم‌ترین چالش‌های جهان ترجمان ایران است و تنها معطوف این اثر نمی‌شود. با این حال اگر بدون قضاوت شخصی به داوری میان این سه ترجمه بپردازیم به نظر می‌رسد شریف لنکرانی و محمد اسماعیل زاده، ترجمه‌های بهتری را روانه بازار کرده بود. این موضوع را از نظرات کاربران در سایت‌های عمومی نقد کتاب نیز می‌توان دریافت کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...