سعدی به روایت 186 منبع | شهرآرا


کتاب «زندگی سعدی شیرازی» در قالب یک مقدمه و هشت فصل و به قلم دکتر جواد بشری، عضو هیئت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه تهران، تدوین شده است. مقدمه کتاب، شامل دو بخش «موانع و دشواری های نگارش سرگذشت سعدی» و «منبع شناسی» است که در آن، از هفده دست نویس مربوط به آثار سعدی یاد می شود.

زندگی سعدی شیرازی جواد بشری

ناگفته نماند، در نگارش این کتاب، از 186 منبع استفاده شده که در عمل تمامی کتاب ها و مقالات مرتبط با شیخ اجل را در بر می گیرد. پس از آن، فصل نخست کتاب، با عنوان «نام و نسب، تخلص شعری و سال میلاد» آغاز می شود که در آن، نویسنده با بررسی بخش هایی از دیباچه گلستان نتیجه می گیرد که سال میلاد سعدی، به احتمال زیاد، 606 هجری قمری است. عنوان فصل دوم کتاب «پیش از سفر نخست» است و در آن، دوران نوجوانی سعدی مرور می شود.

پس از این فصل مختصر، فصل سوم کتاب آغاز می شود، با عنوان «سفر و دوری از وطن» که به سفر نخست و طولانی سعدی می پردازد. نویسنده معتقد است که سعدی، به احتمال قریب به یقین، در حدود ربیع الاول 621 هجری از شیراز خارج شده و بدون اینکه بدانیم دقیقا به کجاها سفر کرده، احتمالا کمی قبل از 655 هجری، از شام یا به احتمال ضعیف تر روم یا مصر، به شیراز بازگشته است. جالب است که چنگیزخان، در ماه رجب 616، از اترار به قلمرو خوارزمشاهیان وارد شد. او حملات و غارت ها و ویرانگری های خود را، اغلب در مناطق شرقی و شمال شرقی ایران قدیم آغاز کرد و تا سال 622 که به موطن خویش بازگشت، ادامه داد. به فاصله کوتاهی پس از سال 622 هجری، جلال الدین خوارزمشاه، با کوشش بسیار، آذربایجان و گرجستان را دوباره تحت امر خوارزمشاهیان درآورد، اما مجدد از دولت قاآنان (جانشینان چنگیز) شکست خورد و در سال 628 ناپدید و معدوم گشت. ناگفته نماند، چنگیزخان در سال 623 درگذشت و دوره جدیدی از فرمانروایی مغولان و تهاجم به ایران آغاز شد که به عهد «قاآنان مغول» (جانشینان چنگیز) شهرت دارد.

اوکتای قاآن، نخستین جانشین چنگیز، از 626 تا 639 هجری که سال وفات اوست، حکومت کرد. در این دوره، فتح و سامان دهی دیگر بلاد ایران ادامه یافت و تا اوایل عهد منگوقاآن (حکومت از 648 تا 657 هجری) بخش های تصرف شده ایران، خارج از مرزها و به مرکزیت اداری سیاسی قراقروم و سپس پکن اداره می شد. در اوایل امپراتوری منگوقاآن، برادر او هولاکو، به فتح یا تسلیم کردنِ بخش های فتح نشده ایران و جهان اسلام مأمور شد. پس از فتح بغداد و سقوط دولت عباسیان در سال 656، هولاکو دولتِ تقریباً مستقلی تأسیس کرد که به «ایلخانان» شناخته می شود. این دولت، پس از تأیید قوبیلای قاآن (حکومت از 658 تا 693 هجری)، امپراتورِ جدید و برادر دیگر هولاکو، رسمیت یافت. هولاکو تا ربیع الاخر 663، از مراغه بر منطقه وسیعی از ایران حکم راند.

در فصل چهارم کتاب با عنوان «بازگشت از شام و مصر تا پایان عهد سَلغُری»، هر 11 حاکم فارس که از خاندان سلغریان بودند و پیش از حیات سعدی تا اواخر عمر او، بر شیراز حکمرانی کرده اند، معرفی می شوند.
«تتر در نگاه سعدی پس از فتح بغداد و فارس» عنوان فصل پنجم کتاب است که در آن، نویسنده به دوران حکمرانی مغولان و انتقال قدرت از سلغریان به ایلخانان می پردازد. در این فصل، زندگی چهار تن از حاکمان بررسی می شود.

عنوان فصل ششم کتاب، «خروج دوم از شیراز، دیدار با اباقا در بازگشت از سفر حج و ارتباط با برادران جوینی» است که در آن، نویسنده به سفر حج شیخ اجل و ملاقات او با برادران جوینی (علاءالدین عطاملک و برادر کوچک ترش، شمس الدین صاحب دیوان) در حضور اباقای مغول در تبریز می پردازد. این دیدار، احتمالاً پس از محرم 668 رخ داده است. باید افزود، عطاملک در ماه صفر 656 و بلافاصله پس از فتح بغداد، به فرمان هولاکو، به حکمرانی بغداد نصب شد و تا اواخر عهد اباقا و پس از آن، به دنبال فترتی کوتاه، دوباره در روزگار احمد تکودار، اداره بغداد و بخش های بسیار دیگری را در دست داشت.

در فصل هفتم، با عنوان «بازگشت از سفر دوم، ارتباط با حکمرانان فارس در عهد ابش خاتون و پس از او» به دوره بعدی زندگی سعدی اشاره می شود. ابش خاتون، پیش از آغاز حکومت اسمی اش در سال 662 هجری، نامزد منکوتیمور بن هولاکو شده بود و به عنوان عروس دولت ایلخانی بر تخت تکیه زد. اما در این دوران، عملا شحنگان و نمایندگان مغولی بودند که فارس را اداره می کردند. ابش خاتون، در بخش زیادی از این دوران، در فارس حضور نداشت و در سال 681، هنگام بازگشت به شیراز با استقبال مردم شهر روبه رو شد. همچنین، در سال 667 امیر انکیانو از جانب ایلخان اباقا به شیراز گسیل شد تا به امور نظم دهد و خراج بستاند. او در اولین اقدام، نماینده ابش خاتون را دستگیر و معدوم کرد. سعدی برخی از عالی ترین و مشهورترین قصاید خویش را در نصیحت و خطاب به همین امیر مغولی سروده است.

«تأسیس مجموعه خانقاهی و لبریز شدن پیمانه حیات» عنوان فصل هشتم و آخِرِ کتاب است که در آن، به دوران پایانی زندگی شیخ اجل پرداخته شده و تاریخ وفات سعدی، بر اساس ماده تاریخ سروده شده توسط یکی از شاعران معاصر او، شب شنبه 27 ذی حجه 695 هجری قمری، تعیین می شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...