کتاب «سفیر ما در بهشت» روایتی است مستند از زندگی شهید منا محمدرحیم آقایی‌پور به قلم فرزندش حبیبه آقایی‌پور که از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

خلاصه کتاب سفیر ما در بهشت» روایتی است مستند از زندگی شهید منا محمدرحیم آقایی‌پور نوشته حبیبه آقایی‌پور

فاجعه‌ منا همان سال که اتفاق افتاد، جزو تلخ‌ترین وقایع ثبت شده در اذهان همه‌ ما شد. اتفاقی که شیرینی عید قربان را در کام همه ما تلخ کرد اما بیشتر از همه خانواده‌هایی بودند که عزیزان‌شان را راهی امن‌ترین جای دنیا کردند. آنها در انتظار دیدار با حاجی‌شان بودند که خبر شهادت‌شان تا ابد داغدارشان کرد. کتاب سفیر ما در بهشت روایتی است از زندگی یکی از همین شهدا. شهدایی که در سرزمین منا، با لباس احرام و لب تشنه لبیک الهی را شنیدند و تا همیشه محرم حرم الهی گشتند.

از ویژگی‌های خوب و قابل‌توجه این کتاب آن است که نویسنده فرزند خود شهید است. از این‌رو خاطرات را با دقت و ظرافت و همان‌گونه که دیده و چشیده روایت می‌کند. چیزی که در سایر کتاب‌های مستندنگاری نیست. همین موضوع باعث شده تا مخاطب به‌خوبی با راوی همراه شده و خط به خط زندگی با اخلاص شهید را بخواند. گاهی لبخند و گاهی اشک شود و هرچه پیش می‌رود چهره‌ تار شهید از پس سایه بیرون آمده و برایش نمایان و روشن می‌شود. شهید آقایی‌پور مدت‌ها به‌عنوان دیپلمات و سفیر ایران در کشورهای لیبی، فرانسه و اسلوونی حضور داشته و ماموریت آخرش حج سال ۹۴ بود که در همان ماموریت به شهادت رسید.

جایی در کتاب روایت می‌کند که: همان روزهای اولی که حرف حج رفتن شما شده بود، خوابی دیده بودی. فقط هم به مادر گفتی: «اگر این سفر من جور بشه، من اینو از حضرت زهرا سلام الله علیها دارم» مادر هر کاری کرده بود حرف نزده بودی اما قبل از سفر دوباره خواب دیدی. از شیرینی آن خواب چنان به وجد آمده بودی که برای تک‌تک‌مان با ذوق و شوق تعریف کردی. خواب دیدم تو دیدار رهبری هستم. بعد از جلسه همه رفتن سمت آقا. من نرفتم. گفتم مزاحم ایشون نشم. اما آقا خودشون اومدن سمت من. با هم توی یه باغی قدم زدیم و صحبت کردیم. آخر حرفامون بهم گفتن: «شما امسال حج میرید. که بیدار شدم.»

کتاب در یازده فصل و به شکل هوشمندانه و ظریفی تدوین شده است. برای من خواندن از فصل آقای شهید و کارهایی که شهید آقایی‌پور بعد از شهادتش می‌کند از همه زیباتر بود. روح شهدا شاد و قرین رحمت الهی.

جام جم

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...