پس از انتشار شایعاتی درباره خداحافظی گابریل گارسیا مارکز از دنیای نوشتن، برنده نوبل ادبیات 1982 اعلام کرد که جز نوشتن هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهد.

به گزارش فارس، هفته گذشته کارمن بالسلز مدیر برنامه‌های خالق رمان «صد سال تنهایی» در گفت‌وگو با یک روزنامه شیلیایی اعلام کرده بود که گمان نمی‌کند که مارکز دیگر چیزی بنویسد، اما دیروز مشخص شد که گابریل گارسیا مارکز نوشتن را کنار نمی‌گذارد.

زمانی که خبرنگار یک روزنامه کلمبیایی با مارکز تماس گرفت و از او خواست که به سئوالاتی جهت انتشار در روزنامه «ال‌تیمپو» پاسخ دهد او گفت که اکنون در حال نوشتن است و از آن خبرنگار خواست که بعداً با او تماس بگیرد.

سرانجام وقتی مارکز حاضر شد که به سؤالات این روزنامه کلمبیایی پاسخ دهد، تمام ادعاهایی که مبنی بر خداحافظی‌اش با دنیای ادبیات بود را رد کرد.

به گزارش گاردین، مارکز گفته است: نه تنها این ادعا - که من با نوشتن خداحافظی کردم- درست نیست، بلکه من تنها عملی که انجام می‌دهم نوشتن است.

زمانی که از گابو (نامی که دوستان مارکز با آن خالق «عشق‌ سال‌های وبا» را خطاب می‌کنند) درباره این‌که آیا او اثر دیگری را منتشر می‌کند سؤال شد، او قاطعانه پاسخ داد که وظیفه او نوشتن است نه منتشر کردن.

مارکز گفت: من خودم می‌دانم که چه‌ زمانی برای انتشار آثارم اقدام کنم.

سال گذشته دوست نزدیک مارکز، پلینیو آپولیو مندوزا اعلام کرده بود که وی مشغول نوشتن یک داستان عاشقانه است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...