کتاب «تسلا: مردی بیرون از زمان» [Tesla : man out of time] نوشته مارگارت چنی [Margaret Cheney] با ترجمه مسعود مرادی جورابی توسط انتشارات معین منتشر شد.

تسلا: مردی بیرون از زمان» [Tesla : man out of time] نوشته مارگارت چنی [Margaret Cheney

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب در سال ۱۹۸۱ منتشر شده است.

این‌کتاب دربرگیرنده زندگینامه نیکلا تسلا دانشمند و مخترع صرب_آمریکایی است که روی الکتریسیته کار می‌کرد و به نتایج پیشرو و جالبی رسید. نویسنده کتاب پیش‌رو از این‌که دستاوردها و اختراعات تسلا به‌عنوان یک‌نابغه قرن نوزدهمی، مغفول واقع شده و نادیده گرفته می‌شود، اظهار تعجب کرده و می‌گوید اگرچه کارهای نیکلا تسلا گاهی ربوده و یا فراموش شده و معمولا هم درست فهمیده نشده اند، ولی واقعا نیازی به پرداخت و جلا دادن ندارند.

مارگارت چنی گفته حالا که جهان دیدگاه ها و تصورات تسلا را دریافته است گویی او با خود لبخند می زند، زیرا زمانی خردمندانه گفته بود: مرد دانشمند برای نتیجه فوری هدف گذاری نمی‌کند، او انتظار ندارد نظریه‌های پیشرویش به آسانی دریافته شود. کار او مانند کشاورز برای آینده است.

کتاب «تسلا (مردی بیرون از زمان)» در قالب داستانی، زندگی تسلا را روایت می‌کند.

این‌کتاب با ۴۹۵ صفحه و قیمت ۱۴۷ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...