احمد غلامی | جام جم


کتاب «فرزند بی‌نهایت» نوشته‌ محسن ذوالفقاری تلاشی است برای نگاهی تازه و انسانی به زندگی و اندیشه‌ شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی‌بهشتی. این اثر نه یک روایت صرفا تاریخی، بلکه سفری روایی و تأمل‌برانگیز به جهان فکری و شخصیتی یکی از پایه‌گذاران انقلاب اسلامی و معمار انقلاب فرهنگی ایران است.

فرزند بی‌نهایت محسن ذوالفقاری

به بهانه‌ انتشاراین کتاب، گفت‌وگویی با محسن ذوالفقاری انجام داده‌ایم تا از ایده‌ شکل‌گیری اثر، روند نگارش آن و چگونگی بازآفرینی شخصیت شهید بهشتی در فرزند بی‌نهایت بیشتر بدانیم:

چگونه به ایده تدوین خاطرات شهید بهشتی رسیدید و منابع اصلی روایت‌ها از کجا جمع شد؟
ایده اولیه کتاب از یک خلا که حس می‌کردم و آزارم می‌داد شروع شد. آن‌قدر با شهید بهشتی زیست کرده بودم که چم و‌ خم زندگی ایشان دستم آمده بود؛ زندگی‌ سراسردرس و عبرت،هم جذاب و امروزی وهم بر اساس عقلانیت و معنویت. اما کتاب جامعی در این خصوص نبود تا بتواند همه ابعاد زندگی ایشان را جمع کند وبایک ادبیات صمیمی و همه‌ ‌فهمِ عامه‌پسند به رشته تحریر دربیاورد. در ذهنم می‌گذشت به چند نویسنده تراز پیشنهاد این کار را بدهم و از لحاظ محتوایی خودم پشتش باشم. گزینه اولم آقای سعید تشکری بود که متاسفانه عمرشان به دنیا نماند. در مورد نویسندگان دیگر هم امکان دسترسی نداشتم یا در صورت دسترسی نیاز به پرداخت هزینه بود، از آنجا که از نظر مالی در تنگنا بود. پس کلا قضیه کنسل شد.

ناچار خودم کج‌دار و مریز شروع کردم. اولویت اولم این بود تا جایی که می‌توانم مستند دست اول حتما محوریت کتاب باشد؛ یعنی خاطرات خودگفته و خودنوشته شهید بهشتی. شکر خدا این مهم اتفاق افتاد و هرچه جلوتر ‌رفتم به مطالب بهتری دسترسی پیدا کردم. خدا کمک می‌کرد و برکت می‌داد. ناگفته نماند که ازمصاحبه با افراد مختلف هم دریغ نمی‌کردم. در فرآیند مصاحبه‌ها مجبور بودم دائم بین مشهد و تهران و قم واصفهان دررفت و آمد باشم. اگر پول داشتم و از جایی پشتیبانی می‌شدم حتما به آلمان و مرکز اسلامی هامبورگ هم می‌رفتم. منابع بسیارخوبی آنجاست که الان دارند خاک می‌خورند یا چند سال دیگر کلا می‌روند زیر خاک! حیف وصد حیف! کاش مسئولان کاری کنند...درمیان سفرهای تفریحی-کاری‌شان به آلمان این مورد را گوشه ذهن‌شان داشته باشند و اگر کاری از دست‌شان برمی‌آید دریغ نکنند. از کتب و مجلاتی که در مورد شهید نوشتند نیز غافل نشدم و همه‌شان را مطالعه کردم. آن‌قدر وسواس داشتم که کتاب‌هایی را که در مورد شهید هم نبود خواندم. پرس‌وجو می‌کردم و وقتی می‌فهمیدم کسی در کتابش نیم‌صفحه‌ای هم درباره خاطراتش با شهید بهشتی گفته، در لیست خواندنم قرار می‌دادم. این فرآیند به طور غیرمستقیم ۸-۷ سال یا شاید هم بیشتر طول کشید اما از وقتی که ایده آن در ذهنم جرقه خورد به صورت جدی پای کار ماندم بیش از دو سال زمان برد.

می‌توانید به چالش‌های گردآوری روایت از افرادی که با شهید بهشتی همفکر نبودند، هم اشاره کنید؟
چالشی نداشتم. از خود شهید آموخته بودم در مقابل نظرات مخالف سعه‌صدر داشته باشم. شاید کمی عصبانی و ناراحت می‌شدم اما خودم را کنترل می‌کردم. بالاخره هرکسی نظری دارد و حرفی و فکری. واهمه‌ای نداشتم که نظرات مخالف و مختلف را در کتاب بگنجانم. طوری که به قول خودشهید، قدرت انتخاب و اندیشیدن مخاطب تقویت شود. امیدوارم در این سیر و مسیر موفق بوده باشم.«تا شب نباشد که روز مشخص نمی‌شود.» با افکار تاریک بعضی‌، نظرات روشن‌بینانه شهید بهشتی ظهور و بروز بیشتری پیدا می‌کند. ناگفته نماند در این جلد با چالش کمتری مواجه بودم. در جلد بعد آدم‌هایی هستند که نه‌ همفکر بلکه مخالف و دشمن ایشان هستند.

چرا عنوان فرزند بی‌نهایت را برای این کتاب انتخاب کردید؟
این اسم از کلام خود شهید والامقام استخراج شده است. خواننده باید این کلام را در عقبه‌‏ ذهنش جای دهد و بعد، کتاب را ورق بزند و تفکر کند. خدا را شکر می‌کنم که چنین اسم پرمسمایی را به فکرم انداخت. و اما کلام: «ای انسان! در هیچ نقطه‎ حضیضی توقف‌نکن و حرکتت را در خط تعالی همواره ادامه‌بده. بدان که برای تکامل و رشدیابی تو مرزی وجود ندارد؛ چون تو فرزند بی‌نهایتی. عاشق خدایی و باید لایتناهی‌ها را همچنان در درونت زنده نگه‌داری و جان کلام آن‎که تو ای انسان! باید تاریخ را بسازی و به طبیعت شکل دهی و حاکمیت خود را بر آنها روزبه‎روز گسترده‌تر کنی.» این اسم برازنده ایشان است، چراکه مصداق بارزش خودشان هستند.

کدام بخش از زندگی شهید بهشتی در این کتاب برای‌تان شخصی‌ترین و تأثیرگذارترین بود؟
نوع رابطه با همسرشان برایم خیلی جالب و شیرین و تاثیرگذار است و سعی می‌کنم الگو بگیرم و شخصی‌سازی‌اش کنم.

تفاوت و ارتباط این کتاب با آثار قبلی‌تان مانند «تشکیلات بهشتی» چیست؟
در آثار قبلی همه‌ هم و غم من این بود که تماما بیانات شهید بهشتی باشد.حتی یک کلمه ازمن وهیچ‌کس دیگر در کتاب نیاید. اما در فرزند بی‌نهایت علاوه بر این‌که اولویت اولم این بود خاطرات خودگفته شهید باشد روایت‌هایی از دیگران هم اضافه کردم. روایت‌هایی از همسر، فرزندان، خانواده، دوستان و حتی کسانی که با ایشان همفکر نبودند. تفاوت دیگر این است که کتاب‌های قبلی تم پژوهشی دارد ولی این کتاب رویکردی داستان‌محور را دنبال می‌کند. بالطبع این اثر مخاطب فراگیرتری دارد. و اما ارتباطش با کتاب‌های قبلی این است که در فرزند بی‌نهایت رد پاهایی از آثار قبلی را می‌بینید. رد پاهایی از خاطرات که نوع نگاه، تئوری و نظریات انتزاعی شهید بهشتی را برای‌تان ملموس و عینی می‌کند.

هدف اصلی‌تان از انتشار این کتاب در شرایط فعلی جامعه ایران چه بود؟
راستش را بخواهید نسل جدید و حتی قدیم باید با بزرگان دین و انقلاب به زبان روز همراه با همه واقعیت‌ها آشنا شوند و از دل سیره و سیر زندگی‌شان با اندیشه‌های آنها انس بگیرند و الگوبرداری کنند. آخر می‌دانید، ما هر موقع می‌خواهیم با بزرگان دین و انقلاب آشنا شویم با متن‌های کهن و سنگین و بعضا سندی مواجه می‌شویم که هیچ جذابیتی ندارد و سریع پس می‌زنیم. البته در این چند سال اخیر اتفاقات خوبی رخ داده، اما هنوز کافی نیست. گاهی نیز دچار آفت سهمگین شتاب‌زدگی شده‌ایم؛ عجله‌ای که فقط به دنبال رسیدن به خروجی بود تا مثلا به فلان مراسم سالگرد برسد. کارهای گزارشی، نمایشی یا همایشی! باید با صبوری و متانت بدون جناح‌بندی، کامل و جامع با متنی صمیمی و دلچسب سراغ شخصیت‌ها برویم. از لحاظ فرم و محتوا و همه چیز باید ۲۰باشد،چراکه چنین شخصیت‌هایی خودشان۲۰هستند.به قول استاد تشکری، این بنده‌های خدا، یک بار شهید شده‌اند، ما با تولید اثر بد نباید بار دیگرشهیدشان کنیم!اگر این مهم درست اتفاق بیفتدخلأ الگوبرداری‌های فیک از بین می‌رود و مخاطب به اصل جنس دسترسی پیدا می‌کند. خلأ تفکرات و زندگی‌های بعضا پوچ و هیچ از بین می‌رود و مخاطب به اصل زندگی اصیل و هدف‌دار پی می‌برد. فرزند بی‌نهایت شاید قدمی در این هدف باشد.

برنامه‌ای برای جلدهای بعدی یا گسترش روایت‌ها دارید؟
بله. به امید خدا، در حال انجام جلد بعدی آن هستم. از سال ۵۷ تا سال ۶۰.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...