نامه معروف هرمان هسه خطاب به جوانان آلمانی با عنوان «بازگشت زرتشت» به همراه حدود 20 نامه دیگر از این نویسنده معروف برای نخستین بار در ایران منتشر می‌شود.

به گزارش مهر، هرمان هسه نویسنده شناخته شده آلمانی و خالق آثاری چون «گرگ بیابان»، «کنولپ»، «بازی مهره شیشه‌ای» و «سیدارتا» که همگی به فارسی ترجمه شده‌اند، عموماً به عنوان نویسنده‌ای غیرسیاسی شناخته می‌شود اما نامه‌های وی چیز دیگری می‌گوید.

سیاسی بودن هسه را به زیبایی در نامه­‌های وی که موضوعاتش مختلف است، می­‌توان دید و در این نامه­‌ها، او ثابت می­‌کند که شاعر و نویسنده­‌ای نیست که اشعار و نوشته­‌هایش تاریخ مصرف داشته باشند.

هسه این نامه‌ها را خطاب به افراد مختلفی از جمله هاینر دخترش و نینون همسر سومش و در فاصله سال‌های 1919 تا 1930 و اندکی بعد از آن نوشته است.

در واقع هرمان هسه از نویسندگانی بود که بسیار نامه می‌نوشت. همچنین گفته می‌شود حدود 30 هزار نامه به او نوشته شده که گویا هرمان هسه 17 هزار فقره آن را پاسخ داده است.

نکته جالب آنکه در میان این نامه­‌ها، نامه­‌های تهدید آمیز و اهانت آمیز نیز بوده‌اند؛ به عنوان مثال یک دانشجوی رشته پزشکی از شهر هاله در سال 1921 زمانی که پس از جنگ جهانی اول، هسه به رشد اندیشه و خودسازی جوانان آلمان و بین‌المللی شدن این امر می‌پردازد و آلمانی­ها را تافته جدا بافته نمی­‌داند، خطاب به این نویسنده مطرح آلمانی می‌نویسد: «ما از این گونه شاعران نفرت داریم که از مردان زنانی می­‌سازند و ما را به اندیشیدن و بی‌تفاوت شدن دعوت می­‌کنند. از ما می­‌خواهند که بین‌المللی بیندیشم. ما آلمانی هستیم و می­‌خواهیم تا ابد نیز آلمانی بمانیم».
هسه البته به این نامه پاسخ نمی­‌دهد و نام دانشجو را نیز پنهان می­‌کند، اما در یادداشتی در سال 1921 نکته­‌ای جالب می­ گوید که در سال 1931 به گونه­ ای دیگر آن را بازگو می­‌کند: «جالب است که این دانشجو می­‌گوید، این حق مسلم ماست که شاعران عیناً تقاضاهای ما را بازگو کنند. یعنی شاعر موجودی است که باید دانش و اندیشه خود را که در پی حقیقت جویی است و رسالت خود را که همان حقیقت گویی است، پنهان کند و اطاعت کند، وقتی این جوان چماقش را می­‌چرخاند!»

اما معروف‌ترین نامه‌ای که از هرمان هسه به یادگار مانده، «بازگشت زرتشت» اوست؛  در ژانویه 1919 هرمان هسه آزرده خاطر از شروع جنگ جهانی اول و دردمند از آنچه این بلای خانمان سوز به بار آورده در نامه­ای بلند که در مدت 48 ساعت می­نویسد، با جوانان آلمان سخن می­گوید.

عنوان این نامه 40 صفحه‌ای «بازگشت زرتشت» است با زیرنویسی تحت عنوان: «سخنی با جوانان آلمان - از یک آلمانی».

هرمان هسه در این نامه نیز بر ضرورت خودسازی و سازندگی جوانان آلمانی سخن می­‌گوید. او با اینکه دوران تلخی را پشت سر گذاشته است، از توجه به آینده جوانان و آینده انسان و انسانیت فروگذار نمی­‌کند.

کتاب «بازگشت زرتشت» که از عنوان نامه اخیر گرفته شده است، حاوی بیش از 20 نامه از هرمان هسه است که توسط علی غضنفری مترجم ادبیات آلمانی به فارسی برگردانده شده و در آینده نزدیک برای چاپ تحویل انتشارات توس خواهد شد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...