کتاب «مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت!» نوشته الیور ساکس با ترجمه ماندانا فرهادیان توسط نشر نو به چاپ چهارم رسید.

به گزارش مهر، چاپ اول ترجمه این کتاب، دی‌ ۹۵ و چاپ سومش نیز آذر سال گذشته به بازار آمد و حالا نسخه‌های چاپ چهارمش منتشر شده‌اند.

الیور ساکس نویسنده این کتاب از جمله پزشکان نویسنده قرن بیست و یکم است که در اثر خود، داستان‌های عجیب اما واقعی انسان‌هایی را روایت کرده که در دنیای غریب و به ظاهر گریزناپذیر انواع اختلال‌های عصب روان شناختی در دام افتاده‌اند. او متولد سال ۱۹۳۳ بود و در سال ۲۰۱۵ در سن ۸۲ سالگی درگذشت.

نسخه اصلی کتاب پیش‌رو در سال ۱۹۹۸ چاپ شد و پرفروش‌ترین و شاید مقبول‌ترین اثر الیور ساکس باشد و هنوز هم، بعد از گذشت ۳۰ سال از نخستین چاپ آن، مورد توجه است. این کتاب مجموعه‌ای از بررسی‌های موردی بعضی از بیماران ساکس است. در هر فصل یا بخش این کتاب، یک مورد خاص و غریب عصب شناختی مطرح شده است؛ موردهایی که گاه تباه کننده زندگی بوده‌اند.

ساکس بر این باور بود که در حکایت‌های قدیمی، شخصیت‌های تمثیلی (قهرمان، قربانی، شهید، جنگجو) حضور دارند. بیماران اعصاب نیز از زمره همین شخصیت‌های تمثیلی‌اند و در داستان‌های غریبی که در کتابش آورده، حتی بیشتر هم هستند. وجود ذاتی بیمار در رده‌های بالاتر عصب‌شناسی و در روان‌شناسی بسیار مهم می‌شود؛ چون در این رده است که پای شخصیت بیمار، مستقیم به میان می‌آید و مطالعه بیمار و بیماری از یکدیگر جدایی ناپذیر می‌شود.

کتاب «مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت» ۴ بخش دارد که به ترتیب عبارتند از: از دست دادن‌ها، زیادی‌ها، جابه جایی‌ها و دنیای ساده‌ها.

چاپ چهارم این‌کتاب با ۳۳۰ صفحه و قیمت ۴۶ هزار تومان عرضه شده است.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...