کتاب «بازنده‌های نازنین» [Beautiful losers] نوشته لئونارد کوهن [Leonard Cohen] توسط انتشارات نیماژ منتشر شد.

بازنده‌های نازنین [Beautiful losers] لئونارد کوهن [Leonard Cohen]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از آنا، «بازنده‌های نازنین» نوشته «لئونارد کوهن» ترانه‌سرا، آهنگساز، خواننده و نویسنده کانادایی با ترجمه محمد رزازیان، روانه بازار کتاب شد. این دومین رمان لئونارد کوهن است که همزمان با ورود او به عالم موسیقی و شهرت عالمگیرش در دهه ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد و پس از آن دیگر رمانی ننوشت هرچند به نویسنده‌ای شناخته شده و عجیب تبدیل شده بود.

این رمان، بازخوانی سرگذشت قدیسه‌ای سرخ‌پوست در مونترال قرن هفدهم به قلم نویسنده‌ای است که در تحولات سیاسی دهه شصت مونترال با پارانویا دست و پنجه نرم می‌کند. تداعی موسیقی تلویحی اثر و در عین حال وفاداری به گستره‌ای از تکنیک‌های روایی مورد علاقه‌ی لئونارد کوهن لذتی دوچندان از این کتاب را برای خواننده‌ی فارسی‌زبان به‌همراه می‌آورد. خواننده‌ای که پیشتر از این با متن ترانه‌ها و آهنگ‌های زیبای کوهن خاطره داشته است. این رمان تلفیقی از مضامینی است که کوهن در بسیاری از ترانه‌هایش در مدح عشق، اسطوره، مذهب و سیاست به آن‌ها پرداخته است.

استیون اسکوبی؛ شاعر و نویسنده کانادایی، «بازنده‌های نازنین» را چنین توصیف می‌کند: «اثری خیال‌پردازانه، گستاخ، عمیق و مسخره، زیبا و خنده‌دار، کامل‌ترین و آشفته‌ترین گلچین از دلمشغولی‌های آن روزهای کوهن.»

باب دیلن کوهن را ترانه‌سرای شماره‌ی یک جهان می‌دانست و البته خودش را شماره‌ی صفر! و معتقد بود: بندهای تلفیقی او خصلتی آسمانی به آثارش می‌بخشند... در موسیقی مدرن هیچ‌کس حتی به او نزدیک نشده.» اشاره‌ی دیلن به تلفیقی بین آوازهای بومی و اشعاری ژورنالیستی بود، فرمی که کوهن در نویسندگی نیز در جستجویش بود؛ مخلوطی از مضامینی در پیوند با سیاست، عشق، مذهب، اسطوره و اندوه. بازنده‌های نازنین نوعی هاله‌لویای بلند است، ترانه‌ای که اولین بار آن را در اواسط دهه‌ی ۸۰ میلادی اجرا می‌کند، تلفیقی است از موسیقی راک با تمی مسیحایی که به «نیایش دنیوی» معروف می‌شود.

محمد رزازیان پیشتر از این ترجمه آثاری از نویسندگانی از نسل بیت همچون «زیرزمینی‌ها» و «اشراق در پاریس» نوشته‌ی جک کرواک را در کارنامه داشته است.

ترجمه فارسی رمان «بازنده‌های نازنین» ۳۶۰ صفحه دارد و با قیمت ۵۹ هزار تومان روانه کتابفروشی‌ها شده است. این رمان نخستین رمان کوهن است که به فارسی ترجمه می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...