مرزهای اخلاقی خیانت | شرق


دو دهه بعد از جنگ، اروپا و لوکوموتیوش، آلمان در حال پوست‌اندازی بود؛ اقتصاد شکوفا، طبقه‌ای جدید خلق کرده بود که دیگر هویت‌های ماقبل جنگ، نه توضیحش می‌داد و نه قانعش می‌کرد. طبقه‌ای که بورژوا خوانده می‌شد، دیگر در قیدوبندهای اخلاقی مسیحیت، نه به خوانش کاتولیک و نه به خوانش پروتستان نبود. اقتصاد جدید، اخلاق جدیدی هم طلب می‌کرد که زیاده‌روی در مصرف، زیاده‌روی در خودنمایی و خودستایی، زیاده‌روی در روابط جنسی، زیاده‌روی در تقاضای آثار هنری و... از مهم‌ترین عناصرش بود.



«ازدواج‌های فیلیپس بورگ» [Ehen in Philippsburg] که می‌توانست عنوانی فرعی مانند «داستانی درباره سیاست، حسادت، خیانت» هم داشته باشد، روایتی است از همین طبقه بورژوای تازه‌رسیده از منظر یک روزنامه‌نگار پاپتی دون‌پایه که در تلاش برای «آدم‌شدن» خیلی اتفاقی به جمع «برندگان» وارد می‌شود و به‌لطف هیجان‌زدگی منجر به بارداری دختر یکی از کله‌گنده‌ها، سری میان سرها درمی‌آورد. روزنامه‌نگار قهرمان، نمک‌گیر درد سقط‌جنین شده و این تعهد از منظر اخلاقی ارضایش می‌کند.

اگر رابطه خارج از ازدواج در روستایی کوچک به چرخه‌های فقر و بدبختی دامن می‌زند و قهرمان داستان یکی از ثمراتش است، همین روابط در طبقه بالای شهری صنعتی، تضمین قدرت و ثروت است. اما فقط هانس بویمان نیست که چنین راه خود را باز می‌کند، نویسنده نشان‌مان داده که جنتلمن‌های اتوکشیده و بزرگان شهر، یا بنا به مصلحت‌های سیاسی اقتصادی هنوز کنار همسرشان مانده‌اند یا چنان چیره‌دست شده‌اند که می‌توانند خیانت‌شان را از کنجکاوهای فراوان شهر، که دیدن تصادفی یک کله‌گنده هم مزیتی تعریف‌کردنی و جارزدنی برایشان است، پنهان کنند.

بالاترین طبقات این جامعه، ساختاری ایجاد کرده‌اند که تخلیه هیجانات جنسی و پیاده‌سازی فانتزی‌های اروتیک حتی سادیستی، یک فضیلت اجتماعی و حد اعلای شهروندی محسوب شود! اگر نشود این رمان را هجویه بورژوازی مهاجم دهه ۱۹۵۰ اروپا دانست، می‌توان آن را به‌مثابه اگراندیسمان مشکلات اخلاقی اجتماعی جامعه اروپایی خواند. حداقل می‌دانیم آن‌قدر پیش‌رو بوده که خیلی قبل‌تر، توانسته شکل‌گیری تشکیلات مادام کلود را پیش‌بینی کند. شاید به همین دلیل هم بود که رمان، در زمان خودش قدر ندید و تقریبا فراموش شد؛ کدام جامعه تاب دیدن خود خود واقعی بدون بَزکش را دارد؟ (ضمیمه کوتاهی در پایان رمان، آشکار می‌کند که فیلیپس‌بورگ نام مستعار اشتوت‌گارت، قطب صنعتی آلمان غربی بوده است).

مارتین والزر [Martin Walser] به‌مدد توصیفات جزئی‌نگرانه دقیق از اجزای صورت و بدن سوژه و فضا، نیاز به تشریح رخدادهای جنسی پرشمار رمانش را برطرف می‌کند تا جایی که مخاطب فارسی‌زبان متحیر می‌ماند که او چنین مراعات ممیزان وزارت ارشاد را کرده! این ویژگی شاید مهم‌تر از همه پیام‌های آشکار و نهفته رمان باشد: یک داستان خواندنی و پرکشش داریم که از جایی به بعد، جزئیات ملال‌آورش هم دلیل دارند و در خدمت فضاسازی‌هایش قرار می‌گیرد.

نویسنده از کلمات آشنا، ترکیب‌ها و توصیف‌هایی ساخته که نمی‌گذارد شوق خواندن تا انتها خاموش شود؛ مثلا آنجا که کشمکش ذهنی مرد خائن و معشوقه‌اش را توصیف می‌کند:
«...بدبختی همیشه وقتی به بار می‌آید که مردها طوری رفتار می‌کنند که انگار زن را درک می‌کنند؛ حتی اگر به‌خاطر یک زن کاری کنند، به‌خاطر او تشکیل زندگی بدهند، بساط خانه و خانواده علم کنند، کاری که یک مرد به خاطر یک زن می‌کند، دوامی ندارد. از سرش می‌افتد. او فقط به‌خاطر خودش می‌تواند کار و زندگی کند». یا جایی که واگویه‌های ذهنی یک سیاست‌مدار حسابگر برای یادآوری مرزهای اخلاقی‌اش را روایت کرده: «نمی‌خواست به خودش مغرور شود، نمی‌خواست زیادی از هِرم غرور سرمستش بالا برود، فقط تا ارتفاع مجاز؛ دنیا فقط روی پاشنه حسادت یا نفرت که نمی‌چرخید. آدم چه می‌دانست، شاید خدایی هم وجود داشت. در این‌ صورت مطمئنا خیلی خوشش نمی‌آمد که این پایین کسی این‌قدر روی قدرت خودش اصرار کند؛ می‌توانست قادر متعال را ترغیب کند که به این پایین نشان بدهد قدرت دست کی است، بله، بهتر بود که آدم یک‌کم هم جلوی خودش را بگیرد. اگر خدا وجود داشت که اصلاً این کار واجب بود، اگر هم وجود نداشت که جای دوری نمی‌رفت».

خوش‌خوانی و روان‌بودن اثر والزر، غیر از ویژگی‌های مختص نویسنده، حتما مدیون جِدوجهد قابل‌رؤیت مترجم هم هست. اژدر انگشتری، کوتاه‌مدتی پس از حضور در بازار نشر، خود را به‌عنوان مترجمی دقیق معرفی کرده است. او از توضیح ناشناخته‌های احتمالی فرهنگ آلمانی به مخاطب فارسی‌زبان طفره نمی‌رود و یادداشت و توضیح برای رمان را زائد نمی‌داند. از این منظر هم تلاش او و هم تلاش ویراستاران نشر بیدگل ستودنی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...