در حالی که از زمان اهدای نوبل ادبیات ۲۰۱۹ به «پیتر هاندکه»[Peter Handke] این عمل با اعتراض روبه رو شده، اکنون پیدا شدن پاسپورت یوگسلاو این نویسنده، این آتش را شعله‌ورتر کرده است.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، بهار ۱۹۹۹ سال شلوغی برای پپتر هاندکه بود که اکنون به عنوان برنده نوبل ادبیات انتخاب شده است.

در آن زمان، هاندکه برای برخی از کتاب‌هایش که نسل کشی مسلمانان بوسنیایی توسط صرب‌ها را انکار کرده بود، مورد نقد واقع شده بود و پس از آن که آمریکا و ناتو در ۲۵ مارس اقدام به بمباران اهداف صرب‌ها کردند، هاندکه با سفر به بلگراد ارتباط خود را با کشور منزوی آن زمان قوی‌تر کرد و به دفاع از اسلوبودان میلشوویچ پرداخت. هاندکه گفته بود: اگر جنایتکاران ناتو بمباران کنند، جای من در صربستان خوهد بود.

کارزار بمباران ۷۸ روزه با هدف مجبور کردن ارتش میلشوویچ به خروج از کوزوو در ۹ ژوئن به پایان رسید و در همان روز هاندکه برای افتتاح جدیدترین نمایشنامه‌اش در وین حضور داشت. در آن زمان خبر از برگزاری محاکمه جنایت جنگی برای شماری از صرب‌ها از جمله میلشوویچ مطرح شده بود. این زمان خاصی برای هاندکه بود که با وجود این که بارها از صرب‌ها حمایت کرده بود، اکنون به وضوح با آنها یکی شود.

در ۱۵ ژوئن ۱۹۹۹ هاندکه پاسپورت یوگسلاوی را از سفارت این کشور در وین به دست آورد. در آن زمان قانونی رعایت می‌شد که برمبنای آن گذرنامه تنها برای شهروندان یوگسلاوی صادر می‌شد و در حالی که نمی‌توان از صفحات پاسپورت هاندکه تعیین کرد که آیا وی تابعیت یوگسلاوی را گرفته بود یا نه، ‌اما قوانین گذرنامه یوگسلاوی بر این تاکید داشت که این گذرنامه فقط به دارندگان ملیت یوگسلاو داده خواهد شد.

پاسپورت هاندکه

پاسپورت یوگسلاو هاندکه اکنون اهمیت پیدا کرده زیرا اهدای نوبل ادبیات به وی به جنجالی بدل شده و از وی به عنوان نویسنده‌ای که از نسل‌کشی حمایت کرده است، یاد می‌شود. این در حالی است که آکادمی نوبل تاکید دارد که وی در کتاب‌ها، نمایشنامه‌ها و مصاحبه‌هایش به صورتی عادلانه و بی‌طرفانه درباره بوسنی و مسلمانانش ابراز نظر کرده است.

جدای از گذرنامه یوگسلاو، هاندکه در دو کتابش با عنوان «سفری به رودخانه‌ها» و «افزودنی تابستانی به سفر زمستانی» اصلا این مورد را که آیا مسلمانان بوسنیایی توسط صرب‌ها کشته شده‌اند یا نه مورد شک قرار داده است. وی حتی این نظریه را مطرح کرد که خون‌بارترین حمله به سارایوو توسط مسلمانان علیه خودشان سازماندهی شده بود تا خشم جهانی را نسبت به صرب‌ها افزایش دهد.

این در حالی است که حدود ۱۰۰ هزار تن از جوانان و مردان بوسنی در فاصله ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در جنگ کشته شدند واین یکی از بزرگ‌ترین آمار کشته شدن سربازان و شهروندان مسلمان و در عین حال بزرگ‌ترین نسل کشی در تاریخ اروپا پس از جنگ جهانی دوم است.

گذرنامه هاندکه ظاهرا در سال ۲۰۱۵ در کتابخانه اتریش در بایگانی آنلاین درباره زندگی و عکس‌های مربوط به زندگی وی نگه داشته شده است.

آنچه مشخص است این است که مادر هاندکه از اقلیت اسلوونی‌های اتریش بود و او بارها در نیمه ۱۹۹۰ به صربستان سفر کرد و معمولا با جمع کوچکی از همراهانش از جمله مترجم صربش راهی این سفرها می‌شد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...