رمان «سرزمین باریک» [The Narrow Land] نوشته «کریستین دایر هیکی» [Christine Dwyer Hickey] برنده جایزه رمان تاریخی «والتر اسکات» به ارزش ۲۵هزار پوند شد.

سرزمین باریک [The Narrow Land] کریستین دایر هیکی [Christine Dwyer Hickey]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، رمان «سرزمین باریک» که روایتگر داستان ازواج «ادوارد هارپر» و «جوزفین هارپر» دو هنرمند نقاش آمریکایی است و نگارش آن شش سال به طول انجامیده، موفق به کسب جایزه رمان تاریخی «والتر اسکات» در سال ۲۰۲۰ شد. 

هیات داوران جایزه «والتر اسکات» در بیانیه‌ای اعلام کرد: «نگارش این رمان کار پرریسکی بوده است چرا که به هر دو مقوله ازدواج و هنر پیش از این بارها توسط زندگی‌نامه‌نویسان و مورخان هنری پرداخته شده است. کریستین دایر هیکی این ریسک را پذیرفته و یک شاهکار بر جای گذاشته است.»

۲۵هزار پوند والتر اسکات به سرزمین باریک رسید جایزه والتر اسکات

جایزه رمان تاریخی «والتر اسکات» به بهترین رمان از نویسنده‌ای انگلیسی، ایرلندی و یا اهل یکی از کشورهای مشترک‌المنافع تعلق می‌گیرد که داستان آن در بیش از ۶۰ سال پیش روایت شده باشد. سباستین بری [سباستیان] و بن مایرز از جمله برندگان پیشین این جایزه ادبی بوده‌اند. 

«والتر اسکات» یکی از مهم‌ترین و گران‌قیمت‌ترین جایزه‌های ادبی انگلستان محسوب می‌شود و برای بزرگداشت نام و آثار این رمان‌نویس سرشناس جهانی هر سال به برترین رمان تاریخی تعلق می‌گیرد. «اسکات» که با لقب بنیان‌گذار رمان‌ تاریخی‌ شناخته می‌شود، شاعر و نمایشنامه‌نویسی بود که در سال ۱۷۷۱ در ادینبورگ دیده به جهان گشود و در سپتامبر ۱۸۳۲ درگذشت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...