رمان «پرنده سیاه بزرگ» [Der große schwarze Vogel] نوشته اشتفانی هوفلر [Stefanie Höfler] با ترجمه لیلا(رویا) مکتبی‌فرد توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

پرنده سیاه بزرگ» [Der große schwarze Vogel] نوشته اشتفانی هوفلر [Stefanie Höfler]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتاب‌های طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) است که برای بچه‌ها منتشر می‌شود. نسخه اصلی کتاب پیش رو نیز سال ۲۰۱۸ در آلمان منتشر شده است.

اشتفانی هوفلر نویسنده آلمانی نوجوانان و متولد سال ۱۹۷۸ است. این‌کتاب هوفلر، دربرگیرنده داستانی درباره زندگی است و شخصیت اصلی‌اش پسربچه‌ای به‌نام بن است که یک‌روز مادرش به‌طور کاملاً ناگهانی و غیرمنتظره می‌میرد. روز مرگ مادر بن، یک‌روز آفتابی پاییزی است و بن به‌عنوان راوی قصه از نخستین‌روزهای پس از مرگ مادر تعریف می‌کند و جلو می‌آید. بن، پدرش و کرومل یعنی برادر کوچک‌ترش باید با این‌فقدان کنار بیایند و آن را بپذیرند اما سوال و مساله داستان، همین است که آیا موفق به این‌کار می‌شوند یا نه؟

پس از مرگ مادر هیچ‌چیز مثل گذشته نیست. یادآوری خاطرات مادر، موهای بلند و چشمان سبزش برای بن ناراحت‌کننده است؛ همین‌طور یادآوری این‌خاطره که چه‌طور از بلندترین درخت‌های شاه‌بلوط بالا می‌رفت. درست است که هیچ‌چیز مثل دوران سابق و روزهای زنده‌بودن مادر نیست اما قرار هم نیست زندگی متوقف شود یا بی‌هدف جلو برود. چون رویدادهای تازه و جدیدی برای بن، پدر و برادرش در پیش‌اند...

داستان «پرنده سیاه بزرگ» از بخش‌های مختلفی تشکیل شده که سفر به گذشته و حال‌اند و به این‌ترتیب‌اند:

پیش از این، یکشنبه صبح، پیش از این، یکشنبه پیش از ظهر، پیش از این، یکشنبه ظهر، پیش از این، یکشنبه بعد از ظهر، پیش از این، دوشنبه پیش از ظهر، پیش از این، دوشنبه بعد از ظهر، پیش از این، سه‌شنبه پیش از ظهر، پیش از این، سه‌شنبه بعد از ظهر، پیش از این، چهارشنبه پیش از ظهر، اکنون، چهارشنبه بعد از ظهر، پس از این، چهارشنبه شب، پس از این، پنجشنبه پیش از ظهر، پس از این، پنجشنبه بعد از ظهر، پس از این، جمعه بعد از ظهر، پس از این، جمعه شب / شنبه صبح، پس از این، شنبه بعد از ظهر، پس از این، یکشنبه صبح.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

صدای باران در جنگل با صدای باران در شهر متفاوت است. توی شهر آب باران با سروصدا جایی توی یک سوراخ یا لوله فرو می‌رود و چک‌چک‌کنان یا شرشرکنان از جای دیگری سر درمی‌آورد، اما جنگل باران را می‌نوشد. آن بالا با صدای دام‌دام ملایم قطره‌های باران بر سقفی از برگ‌های پهن و سوزنی، جنگل نیمی از آب باران را می‌نوشد. نصف دیگرش هم تقریباً بی‌صدا پایین می‌آید و در کف نرم جنگل ناپدید می‌شود، یا آرام از سطحی به سطح دیگر به سمت پایین می‌چکد تا وقتی همه‌اش در زمین فرو رود.

ایستادم و پیشانی‌ام را به یک درخت غان تکیه دادم. درست جلوی چشمانم نقش سیاه و سفید پوست درخت در هم می‌شد و به شکل خطوطی تیره و روشن در هم می‌لغزید. چشمانم را بستم و به صدای نفس‌هایم گوش کردم که داشت آرام‌تر می‌شد. پوست درخت دماغم را خراشید و صدای مامان در سرم طنین انداخت که: «توصیه‌هایی برای بقا در طبیعت: هرجا درخت غان باشد، آب هم هست.» و همان وقت کرومل پیش چشمم آمد که تَر و فِرز پوسته نازک سفید غان را می‌کند تا ببیند زیر آن حشره‌ای پیدا می‌کند یا نه. من دعوایش کردم و گفتم: «پوست درخت را نکن!» و مامان گفت: «عیبی ندارد. درخت‌های غان خیلی سریع رشد می‌کنند، تقریباً به سرعت تو.»

این‌کتاب با ۲۰۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...