رمان نوجوان «ربات مخفی؛ نخستین سال انسان‌بودنم» [Undercover robot : my first year as a human] نوشته دیوید ادموندز و برتی فریزر [Bertie Fraser and David Edmonds] با ترجمه میثم محمدامینی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

«ربات مخفی؛ نخستین سال انسان‌بودنم» [Undercover robot : my first year as a human]  دیوید ادموندز و برتی فریزر [Bertie Fraser and David Edmonds]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۲۰ توسط انتشارات واکربوکز در لندن منتشر شده است. دیوید ادموندز و برتی فریزر هر دو از نویسندگان انگلیسی ادبیات کودک و نوجوان هستند و در این‌کتاب مشترک، قصه‌ای با رگه‌های طنز درباره هوش مصنوعی، اخلاق، هویت، ذهن و آگاهی بشر نوشته‌اند.

در داستان این‌کتاب بچه‌های یک‌کلاس در اولین‌روز مدرسه‌شان متوجه حضور دختربچه‌ای عجیب و خجالتی به‌نام داتی می‌شوند که البته تمام تلاشش را می‌کند بچه‌ای معمولی باشد اما توفیق چندانی در این‌زمینه ندارد و کارهایش به‌طور مرتب، ختم به خرابکاری می‌شوند. موضوع این‌جاست که کسی از بچه‌ها نمی‌داند داتی یک ربات انسان‌نماست و کسی هم نباید این راز را بفهمد؛ حداقل تا یک سال. اگر داتی بتواند رازش را برای یک‌سال مخفی نگه دارد، جایزه‌ای صدمیلیون‌دلاری نصیب خالقانش می‌شود تا بتوانند به پژوهش‌ خود برای رشد و گسترش هوش مصنوعی ادامه دهند.

داتی هم‌زمان با تلاشش برای انجام کارهایی که از یک دختر دوازده‌ساله معمولی در مدرسه و خانه انتظار می‌رود، با مشکلاتی روبرو می‌شود که باعث شکل‌گیری موقعیت‌های خنده‌دار می‌شوند و موضوعات اخلاقی بسیاری را پیش می‌کشند.

در بخشی از داستان، یکی از همکلاسی‌ها متوجه ربات‌بودن داتی شده و می‌خواهد هویت او را فاش کند...
رمان «ربات مخفی» در ۱۴ فصل با این‌عناوین نوشته شده است: روز اول مدرسه، مقررات خانه، قول قول و باز هم قول، ۴۲ ثانیه تاخیر، اعتصاب دستشویی و قانون‌شکنی، مجازات و روح زندگی در یک ربات انسان‌نما، هنر هدیه‌دادن، اوج خوشی، عملیات جعل بزرگ، وقت بازی، خرسی از واگنش بیرون می‌افتد، هر دو من، جایزه برای همه، بودن یا نبودن.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

راهی پیدا کرده‌ام برای اینکه از راه دور، وارد حساب کاربری مارتا ناتری بشوم. احتمالا فکر می‌کنید یک مهندس نرم‌افزار بیشتر مراقب مسائل امنیتی است، اما وقتی ایمیلی برای مارتا فرستادم و نوشتم برنده سفری ۱۰ روزه به نپال برای شرکت در یک دوره تمرینات یوگا شده است، روی نشانی اینترنتی‌ای که فرستاده بودم کلیک کرد و یک ویروس کوچولو روی دستگاهش نشست.
فایل‌هایش را خوب زیر و رو کردم و برنامه تازه‌ای کشف کردم که ممکن بود به دردم بخورد. مهندس نرم‌افزار ارشد آزمایشگاه از مدتی قبل مشغول کار کردن روی الگوریتمی به نام بسته عشق بود. بسیار کنجکاو بودم و دوست داشتم امتحانش کنم، چون از مدت‌ها قبل این احساس بشری که به آن می‌گفتند عشق توجهم را به خود جلب کرده بود.
وقتی یک مدل آزمایشی ابتدایی بودم و هنوز در آزمایشگاه زندگی می‌کردم، شنیدم که آدم‌های فنی درباره «کشش» و «جذابیت» بحث می‌کنند. ظاهرا با پایان دوره کودکی، انسان‌ها می‌توانند علاقه شدیدی به بعضی آدم‌های دیگر پیدا کنند. همین ممکن است به انواع و اقسام عواطف و احساسات دیگر بینجامد که اسم‌هایی دارند مانند شادکامی، افسردگی، ناامیدی، حسادت، و سردرگمی.

این‌کتاب با ۲۳۱ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۸۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...