آینده‌ای دیگر | سازندگی


رمان «زنى که دروغ مى‌گوید» [La femme qui ment] نوشته اِروه بِل [Hervé Bel] دیدگاه زنى به‌نام سوفى را در مرکز داستان خود قرار مى‌دهد. این روایت بین شخصیت اصلى (سوفى) و سوم‌شخص مفرد در نوسان است، این باعث می‌شود نویسنده از نظر روانشناختىِ شخصیت‌ها و رمان از لحاظ ریتمِ داستان، عرضِ گسترده‌اى داشته باشد: «می‌توانم خوشبخت باشم. نیستم. شاید روز اول خوش باشم، اما به‌زودی شروع می‌کنم به شمردن روزهایی که برایم مانده. زمان از میان انگشتانم جاری است. نمی‌توانم نگه‌اش دارم. نمی‌توانم مزه‌مزه‌اش کنم. نمی‌توانم به خودم بگویم که دست‌کم الان آسوده‌ام. اتفاقی نمی‌افتد و روزها ماننده هم‌اند.»

زنى که دروغ مى‌گوید» [La femme qui ment] نوشته اِروه بِل [Hervé Bel]

سوفى یک مدیر در قسمت ارتباطات در شرکت وُرلدواید واقع در منطقه ل‌دفانس است. از زندگى خود ناراضى و خسته است، تاجایى‌که شور و اشتیاق در کار او و اَلَن به‌شدت رنگ می‌بازد؛ به یک تعطیلات طولانى احتیاج دارد. یک روز که احساس ناتوانى در مواجهه با پرونده‌اى مهم می‌کند، لحظه‌اى با دروغ‌گفتن به رئیس خود از امور اجرایى فارغ می‌شود و ادعا می‌کند که باردار است. ابتدا این دروغ به‌طور طبیعى مطرح می‌شود بدون اینکه فرزندى در کار باشد، احساس پوچى می‌کند، همیشه آرزوى داشتن یک فرزند را دارد و زمان به‌سرعت سپرى می‌شود؛ زیرا هم‌اکنون او ٤٣ساله است. بااین‌حال نه او و نه همسرش هیچ‌کدام عقیم نیستند؛ آزمایشات آنها منفى بود. ولى یک روز، خودبه‌خود همان دروغ را به همسرش تحویل می‌دهد.

این‌گونه است که رمان به‌تدریج پیرامون پریشان‌حالى شخصیت اصلى شکل می‌گیرد. نیروى نوشتن، پیرامون یک متن ساده و مؤثر به توانایىِ واکنشِ خودانتقادى سوفى گره می‌خورد. او به دیگران دروغ می‌گوید، ولى مهم‌تر از همه این است که به خودش دروغ نمی‌گوید (برخلاف مارى در رمان دیگر این نویسنده) سوفى در یک لحظه پوچ در زندگى خود به‌سر می‌برد و مانند مارى گزینه‌هاى پنهانى در بخش‌هاى بزرگ زندگى خود را مرور می‌کند، شکست‌هاى عشقىِ گذشته خود را بازنگرى می‌کند، از اختلافات خانوادگى‌اش ابراز تأسف می‌کند و... با وجود زمینه‌هاى کاملا متفاوت این دو شخصیت، این همان بهارِ روانشناختى است که در این دو رمان نقش ایفا می‌کند و خیلى هم خوب است؛ استعداد اِروه بِل در اینجا غیرقابل انکار است. نویسنده یک هدیه واقعى براى استحکام شخصیت‌هاى داستانى خود دارد، باورپذیرى آنها در کوچک‌ترین جزئیات زندگی‌شان، ساختن آنها به‌عنوان موجوداتى منطقى در تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگ، همانطور که در مشکلات روزمره است. بین این دو رمان تفاوت چشمگیرى وجود دارد؛ یعنى براى سوفى آینده دیگرى وجود دارد، درحالى‌که براى مارى آینده دیگرى موجود نیست.

ویژگى دیگر این رمان، ل‌دفانس، یک منطقه تجارى- ادارى شخصى‌ساز توسط برج‌سازان است و دفاتر متعدد این شرکت‌هاى تجارى که اِروه بِل طى بیست سال کار در آنها به‌خوبى این منطقه را می‌شناسد، او خودش شخصیت مهمى است. رمان‌نویس، این منطقه مهندسى‌ساز و بلندمرتبه را بسیار باشکوه توصیف می‌کند: «ناگهان، آن‌سوتر در پاریسِ همیشه‌خاکسترى، گویى آسمان شکاف برمی‌دارد. یک نوار طلایى در افق فرود مى‌آید، به‌نظر می‌رسد بعد از گستردگى ساحل شن و ماسه‌اى درخشان که از ساختمان‌هاى شهرى پدید آمده و پایان این دریا که از بناهاى قدیمى است، انبوهى از نورِ این آسمان‌خراش‌ها به صورت نارنجى منعکس می‌شود. ساختمان‌هاى کوچک‌تر در سایه مى‌مانند، و به یکدیگر فشار وارد می‌کنند انگار در فضاى نامنظم اتاق کودک هستند، چون از بالا دیده می‌شوند چیزى بیش از مکعب‌هاى فلزى آشفته نیستند.»

این محیط کار، اعصاب سوفى را به‌هم می‌ریزد، و تحت قلم نویسنده در جایى کاملا عجیب‌وغریب می‌شود، جایى‌که فقط عملکرد و سودآورى در آن حساب مى‌شود و لزوما به زبان انگلیسى است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...