شماره 391 مجله ادبی «جهان کتاب» منتشر شد.

جهان کتاب 391

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، شماره نوروزی مجله ادبی «جهان کتاب» ویژه بهمن و اسفند ۱۴۰۰ به تازگی منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمده است.

این شماره از مجله مذکور با داستان‌های «سعادت سگی» نوشته الکساندر ایوانویچ کوپرین با ترجمه پرتو شریعتمداری، «پولین دو اس.» نوشته مارسل پروست با ترجمه توفان گرگانی و «گربه من: نجیب زاده، آزاد، بی همتا» نوشته سیروس پرهام شروع می‌شود.

در ادامه معرفی کتاب‌های «خیام نیشابوری: زندگی، افکار و رباعیات»، «رموز اشراقی شاهنامه (شرح ابیات و حلّ رموز داستان سیاوخش)»، «تاریخ کاشان» و «مجموعه آثار میرزا حسن رشدیه تبریزی» آمده و پس از این معرفی‌ها، مقاله «ردپای کافکا در عزاداران بَیَل» به قلم سعید رضوانی منتشر شده است. کتاب‌های «فهم طبقه»، «فلسفه گربه گرا: گربه‌ها و معنای زندگی»، «زمین زهری»، «درد نهفته» و «دویدن تا تهِ بودن» هم در ادامه معرفی شده‌اند. مقاله بعدی این مجله، «زنان بی چهره و طرح جلدهایی برای شعر عاشقانه - اجتماعی امروز» نوشته ناصر نصیری است.

بخش دوم مقاله «دانشنامه نگاری در پرتو سیاست فرهنگی» نوشته عبدالحسین آذرنگ، «ویراستاران پرده نشین» نوشته محسن شجاعی، بخش اول مقاله «تلقی و تصور شاعران ایران از لنین و استالین: ۱۳۲۵ - ۱۲۹۶» نوشته کامیار عابدی، «شوستاکوویچ در ترکیه؛ برگی از دفتر تاریخ روابط دیپلماتیک شوروی و ترکیه» نوشته نادر انتخابی، «همچنان و همواره باید اعلام خطر کرد» با ترجمه محسن یلفانی و «از کتاب فروشی‌های محلی حمایت کنیم؛ مبارزه یک کتاب فروشی مستقل با شرکت آمازون» نوشته کیسی سِپ با ترجمه سعید پزشک از دیگر مقالات منتشرشده در شماره بهاری زمستانی جهان کتاب هستند که پس از آنها هم بخش «هزار و یک داستان» برای معرفی آثار جدید داستانی ایرانی در بازار نشر آمده است.

معرفی کوتاه و تازه‌های بازار کتاب هم دو بخش دیگری هستند که در این مجله چاپ شده‌اند و پس از آنها هم بخش درگذشتگان قرار دارد. نمایه بیست و ششمین سال انتشار مجله جهان کتاب هم آخرین مطلبی است که در این شماره منتشر شده است.

این شماره جهان کتاب، سیصدونودویکمین شماره در سال بیست و ششم و نهمین شماره آن در سال ۱۴۰۰ محسوب می‌شود.

این مجله با ۱۰۰ صفحه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...
تراژدی روایت انسان‌هایی است که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، اما داستان همه‌ی آنهایی که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، تراژیک به نظر نمی‌آید... امکان دست نیافتن به خواسته‌هامان را همیشه چونان سایه‌ای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا می‌دارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشته‌ایم بدانیم از تجربیات نداشته‌ی خود می‌دانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباه‌کننده‌ی رضایتمندی است ...