انتشارات نیستان کتاب صوتی «صفیر سیمرغ»، از آثار شهاب‌الدین سهروردی را با صدای مریم محبوب منتشر کرد.

صفیر سیمرغ سهروردی در نیستان شنیدنی شد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  تسنیم،‌ کتاب صوتی صفیر سیمرغ به سیر و سلوک عرفانی معنای عمیقی می‌بخشد و حالات روحی انسانی که می‌خواهد به سوی خداوند بشتابد را شرح می‌دهد، سپس شرایط، خطرات و موانع موجود در این راه را بیان می‌کند.

«صفیر سیمرغ» یکی از آثار ماندگار و خارق‌العاده‌ شهاب‌الدین سهروردی محسوب می‌شود که از یک‌ مقدمه و دو بخش تشکیل شده است. در این رساله آیات قرآنى فراوان و سخنان بزرگان تصوف، خصوصاً حلاج وجود دارد.

این اثر به تحلیل و بررسی نظرات و دیدگاه‌های مختلف سهروردی درباره‌ انسان ‌می‌پردازد. در فصل ابتدایی پس از تعریف انسان و بررسی آن در قرآن کریم و توضیح جامع معنای «انسان کامل» در تعالیم عرفا، معنای «ولی»، «ولایت» و اقسام آن نیز بیان می‌شود. در فصل دوم ابتدا نظریه‌های شیخ اشراق شرح داده می‌شود، سپس جایگاه و اهمیت انسان و نفس و ارتباط این دو در تفکر اشراق مورد بررسی قرار می‌گیرد.

هر آواز و صوت پیوسته، نرم و بدون ‏تلفظ حروف‏ را «صفیر» می‌نامند که از میان دو لب به صدا در می‌آید؛ سیمرغ عنوان مرغی است که پادشاه افسانه‌ای پرندگان است. داستان آن و پرندگان دیگر در ادبیات فارسی به گونه‌های مختلفی آمده است. اما سیمرغ، یک واژه‌ عامیانه در عرفان است که کنایه از پیر یا انسان کامل است. این کتاب، سیمرغ را به عنوان روح‌القدس بررسی می‌کند.

در بخشی از کتاب صفیر سیمرغ آمده است:

"سپاس باد واهب حیات را و مبدع موجودات را و درود بر خواجگان رسالت و ائمه نبوت سیما بر صاحب شریعت کبرى و هادى‏ طریقت علیا محمد مصطفى صلى الله علیه و سلم.
اما بعد. این کلمه‌‏اى چند است‏ در احوال اخوان‏ تجرید تحریر افتاد و سخن در آن محصور است در دو قسم: قسم اول در بدایا، و قسم‏ دوم در مقاصد. و این رساله‏ موسوم است به صفیر سیمرغ، و زیان ندارد که‏ در پیش مقدمه یاد کنم از احوال این مرغ بزرگوار و مستقر او. روشن‏روانان چنین‏ نموده‌‏اند که هر آن (هدهدى که در فصل بهار بترک آشیان خود بگوید و به منقار خود پر و بال خود برکند و قصد کوه قاف کند) کوه قاف بر او افتد بمقدار هزار سال این زمان که‏ «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»، و این هزار سال‏ در تقویم اهل حقیقت یک صبح دم‏ است از مشرق لاهوت اعظم.
در این مدت سیمرغى شود که صفیر او خفتگان را بیدار کند و نشیمن او در کوه قاف است. صفیر او به همه کس برسد و لکن‏ مستمع کمتر دارد، همه با اویند و بیشتر بى ‏وی‌اند."

انتشارات نیستان این کتاب را به مدت 43 دقیقه منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...