به زور اما بدون خشونت | اعتماد


کتاب کوچک و خواندنی «گاندی چه می‌گوید» [What Gandhi Says: About Nonviolence, Resistance and Courage] با عنوان فرعی «در باب خشونت پرهیزی، مقاومت و شجاعت» نوشته نورمن فینکلشتاین [Norman Finkelstein] توسط محمد واعظی‌نژاد ترجمه و نشر ماهی آن را منتشر کرده است. نویسنده این کتاب متولد 1953، از پژوهشگران یهودی امریکایی و از منتقدان اسراییل است که پیش‌تر از او کتاب «سوداگران فاجعه، درباره سوءاستفاده از رنج‌های یهودیان» با ترجمه علاءالدین طباطبایی (نشر هرمس، 1382) به فارسی منتشر شده بود.

گاندی چه می‌گوید» [What Gandhi Says: About Nonviolence, Resistance and Courage] در باب خشونت پرهیزی، مقاومت و شجاعت نورمن فینکلشتاین [Norman Finkelstein]

از ظاهر کتاب و عنوان آن چنین بر می‌آید که فینکلشتاین قصد دارد به معرفی اندیشه‌های گاندی به خصوص درباره خشونت پرهیزی سخن بگوید، اما با مطالعه آن در می‌یابیم که بیش از آنکه به شرح و تفصیل دیدگاه‌های گاندی اختصاص داده باشد، می‌کوشد محدودیت‌ها و چالش‌های پیش روی آموزه خشونت پرهیزی او را تشریح کند. خود فینکلشتاین در پیش‌گفتار کتاب تصریح می‌کند که «گاندی به یک شعار (منتره) فروکاسته شده» و «آنچه تاریخ از گاندی به‌جا گذاشته نسخه شیرین و آبکی نسخه اصلی است.» درحالی که به نظر او اندیشه و عمل گاندی به مراتب پیچیده‌تر و پرتناقض‌تر از این قاعده دم‌دستی است. «گاندی حقیقی از خشونت بیزار بود، اما از بزدلی بیش از خشونت نفرت داشت.» او معتقد بود؛ «پرهیز از خشونت بیش از خود خشونت دل و جرات می‌خواهد.» به نوشته فینکلشتاین، «از نظر گاندی، پست‌ترین آدم‌ها که لیاقت زندگی نداشتند آنها بودند که نه به قصد ایستادگی، بلکه برای فرار از متجاوز به مبارزه خشونت روی می‌آوردند و آن را بهانه‌ای می‌کردند برای توجیه بزدلی خود.»

با این همه فینکلشتاین در این کتاب کم حجم، تلاش می‌کند که از همان گاندی واقعی هم ساخت گشایی کند و تناقض‌های به تعبیر خودش «فاحش» او را نشان بدهد. او معتقد است؛ «تجربه زندگی و اندیشه‌های گاندی برای هدایت و یاری نسل جدید جوانان گنجینه‌ای گرانبهاست، جوانانی آرمانگرا اما منضبط، شجاع اما محتاط که دلیرانه می‌کوشند آینده‌ای روشن‌تر بیافرینند.»

کتاب در فصل نخست با عنوان ندای درون، اذعان می‌کند که توصیفی یکدست و جامع از نظریه مقاومت خشونت پرهیز گاندی یا همان «ستیاگرهه» (به معنای تحت اللفظی پافشاری بر حقیقت یا نیروی حقیقت) امکان پذیر نیست. او بیشتر بر آثار دوران پختگی و پایانی گاندی متمرکز شده است و با این‌ همه تاکید می‌کند که در همین آثار هم تناقض کم نیست. او نشان می‌دهد که گاندی با نظر بر آثارش تناقض‌هایی میان حرف و عملش داشت و مثلا در جنگ جهانی دوم به همکاری نظامی هند با متفقین رضایت بدهد، به این شرط که بریتانیایی‌ها بپذیرند هند مستقل شود و بعد از استقلال نیز سربازان هندی برای جلوگیری از جدایی کشمیر به آنجا اعزام شوند. خود گاندی تاکید می‌کرد که «برای تصمیم‌گیری درباره کارهایم به نیروی عقلانی اتکا نمی‌کنم. عمل عقلانی برای من منوط به تایید ندای درون است.» بنابراین نمی‌توان از جوهره معنوی ستیاگرهه هسته‌ای خردگرایانه بیرون کشید. گاندی می‌گفت: «چیزی را که ذاتا از دل بر می‌آید نمی‌توان با عقل منتقل کرد.»

فینکلشتاین در فصل دوم با عنوان «بالش مرگ زیر سر» روایتی از ستیاگرهه ارایه می‌کند که با تصور عمومی از این دیدگاه متفاوت است. ساده شده این آموزه این است که «پیروان مقاومت مدنی خشونت پرهیز نباید خشونت کنند، نه در پندار، نه در گفتار و نه در کردار.» اما جوهره این آموزه نه انفعال که اصلی مثبت و فعال است: اصل«عشق و دگرخواهی ناب» که خود از «ایمان به نیک سرشتی فطری انسان سرچشمه می‌گیرد و نیز این باور که هر چه برای تو پسندیده است، برای همه عالم پسندیده است. انسان‌ها ذاتا مثل همند.» با این همه چنان‌که تاکید شد، این آموزه به معنای بزدلی نیست و «سلطه‌پذیری بی‌اعتراض» از خشونت گناه بزرگ‌تری است.

نویسنده در فصل سوم با عنوان «وجدان بیدارشده» نشان می‌دهد که تحمل رنج برای یک هدف مشروع است که برانگیزاننده دیگران است، نه صرف تحمل رنج. با این همه این برانگیزندگی دیگران به ویژه طرفداران خشونت همیشگی نیست تا جایی که فینکلشتاین می‌نویسد: ریاضت و از خودگذشتگی می‌تواند عزیزی را به راه راست برگرداند. می‌تواند وجدان مردمی را که در برابر بی‌عدالتی سکوت کرده‌اند، بیدار کند. اما قاعده‌ای نیست که بتواند جلوی مبارزی را بگیرد که با خشمی بر حق به دفاع از آنچه سودش در آن است، برخاسته است.

فینکلشتاین در فصل چهارم کتاب نشان می‌دهد که صرف عدم خشونت موجب برانگیختن همدلی بریتانیایی‌ها و شکست آنها نشد. بلکه مبارزه گاندی با امپریالیسم بریتانیا غیر از خشونت پرهیزی که سرنیزه بریتانیایی‌ها را خنثی می‌کرد، یعنی به کار بردنش را به لحاظ سیاسی غیرقابل دفاع می‌ساخت، شامل تحریم اقتصادی و عدم همکاری با بریتانیایی‌ها بود، اموری که هزینه حضور بریتانیایی‌ها در هند را افزایش می‌داد. به عبارت دیگر «گاندی دنبال استحاله معنوی استعمارگران بریتانیایی نبود. می‌خواست به زور، اما بی‌خشونت آنان را به تسلیم وادار سازد.» به تعبیر دقیق‌تر «آنچه راه استقلال هند را هموار کرد، ارابه سهمگین و توقف‌ناپذیر قدرت بود، نه قدرت عشق.» با این همه فینکلشتاین از دیدگاه‌های گاندی این نتیجه مهم را می‌گیرد که اگرچه کسی که دستش به خون آغشته‌تر است، ممکن است زودتر از دیگران به مقصد برسد، اما هر چه بی‌خشونت‌تر عمل کنیم، محتمل‌تر است که جهان نوین، جهان بهتری باشد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...