دغدغه‏‌های یک نوجوان در آستانه‏ بلوغ | هم‌میهن


میگل دلیبس [Miguel Delibes] (۲۰۱۰-۱۹۲۰) را برخی بهترین نویسنده قرن بیستم اسپانیا می‌دانند،‌ اگرچه برخی هم این جایگاه را برای کامیلو خوسه‌ سلا، دیگر نویسنده اسپانیایی قائل‌اند، اما جای تعجب دارد که با وجود این شهرت جهانی تا چندی پیش اثر مطرحی از دلیبس به فارسی ترجمه نشده بود. برای همین بود که علیرضا شفیعی‌نسب، پیشنهاد ترجمه سه اثر از دلیبس را به نشر نی داد و اکنون اولین اثر از این مجموعه با عنوان «مسیر زندگی» [The Path (El camino)] منتشر شده است؛ اثری کلاسیک که در موردش می‌گویند: «هر اسپانیایی‌ دست‌کم یک‌بار آن را خوانده است.» آن‌طور که شفیعی‌نسب می‌گوید هنگامی که از دلیبس پرسیده بودند چرا از «مسیر زندگی» این‌قدر در سراسر دنیا استقبال شد؟ جواب داد: «چون همه ما روزی کودک بوده‌ و این اتفاقات را زندگی کرده‌ایم.»

خلاصه رمان مسیر زندگی» [The Path (El camino)]  میگل دلیبس [Miguel Delibes]

میگل دلیبس یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات معاصر اسپانیا به‌شمار می‌رود و به‌خاطر رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و مقالاتش شناخته شده است. آثار دلیبس عمدتاً در ژانر رئالیسم نوشته شده‌اند و به واکاوی زندگی مردم عادی در اسپانیای روستایی و پس از جنگ داخلی می‌پردازند. او در رمان «مسیر زندگی»، با نثری ساده و در عین حال تاثیرگذار، خواننده را به دل زندگی سانتورکا، زادگاه خود، می‌برد و سرگذشت پسری نوجوان به‌نام دانیل را روایت می‌کند.

او نقشِ واضحِ پیش روی خواننده این اثر را از مناظر طبیعی، خیابان‌های سنگفرش‌شده، خانه‌های قدیمی و کلیسای باشکوه شهر کوچک سانتورکا به‌نحوی دلنشین‌ به تصویر می‌کشد. این رمان صدوهفتادوچهار صفحه‌ای که رمانی کوتاه محسوب می‌شود با دودلی دانیل ۱۱‌ساله، معروف به دانیل جغد، آغاز می‌شود. پسرکی که پدرش از او خواسته است برای ادامه تحصیل از روستا به شهر برود اما خودش، دلش اسیر روستا و خاطرات آن است.

او که درک نمی‌کند رفتن به دبیرستانی در شهر چه پیشرفتی در بلندمدت به‌بار می‌آورد، از این وضع دل‌پُری دارد و به ناچار آن را همچون تقدیری ناگزیر پذیرفته است. خواننده رمان «مسیر زندگی» در شب قبل از رهسپاری دانیل به شهر، هنگامی که خواب به چشم او نمی‌آید، همراهش می‌شود و در کنارش خاطرات او را از روستا و مردمش مرور می‌کند. خواننده از طریق همین خاطرات که بدنه اصلی رمان را شکل می‌دهد، با طیفی به‌یادماندنی از شخصیت‌ها و اتفاقات زندگی‌شان آشنا می‌شود، اتفاقاتی گاه خنده‌دار، گاه غم‌انگیز، گاه شاعرانه و گاه زننده. رمان از لحظه‌ای آغاز می‌شود که دانیل قرابت میان مرگ و زندگی را کشف می‌‌کند.

در این هنگام چیزی در اعماق وجود او از بین می‌رود. شاید او پژمرده می‌شود. چیزی که شاید ایمان باشد. او می‌فهمد که همه‌چیز بالاخره تمام می‌شود و همه می‌میرند؛ هم پیرها و هم بچه‌ها و این فکر چنان مثل خوره به جانش می‌افتد که هیچ‌گاه رهایش نمی‌کند. دانیل با اندیشیدن به این موضوع دچار احساس خفقان و ملال می‌شود.

دانیل رابطه‌ی نزدیک با پدرش دارد که فردی عملگرا و واقع‌گراست و مادرش نیز شخصیتی مهربان و دلسوز است که همواره پشتیبان او به‌شمار می‌رود. در کنار این شخصیت‌های اصلی، افرادی همچون معلم دانیل، دوستان هم‌سن‌و‌سال او و شخصیت‌های محلی سانتورکا نیز در داستان حضور دارند و هر یک بخشی از دنیای پیرامون دانیل را شکل می‌دهند.

وجه برجسته این رمان شخصیت‌پردازی و فضاسازی آن است. شخصیت‌هایی که از اقشار گوناگون با عقاید مختلف، از کشیش و بخشدار گرفته تا آهنگر و پنیرساز، در «مسیر زندگی» تصویر می‌شوند چنان زنده و ملموس‌اند که تا مدت‌ها در ذهن می‌مانند. فضاسازی نیز به‌گونه‌ای است که خواننده پس از پایان مطالعه این کتاب احساس می‌کند تمام مکان‌های آن از مدرسه و کلیسا تا برکه، کارگاه پنیرسازی و... را از نزدیک دیده‌ است. از طریق همین شخصیت‌ها و فضاهاست که دلیبس مضامینی فرازمانی همچون رفاقت، دین‌داری، ریاکاری، مرگ، زندگی و هدف و معنایش، تفاوت ارزش‌ها و... را در قالب روایتی جذاب پیش روی مخاطب می‌گذارد.

«مسیر زندگی» در عین سادگی ظاهری، دارای عمق و لایه‌های متعدد است. یکی از درون‌مایه‌های اصلی این رمان، دغدغه‌های یک نوجوان در آستانه‌ بلوغ است. دانیل با پرسش‌هایی درباره‌ ماهیت زندگی، مرگ، عشق و جایگاه انسان در اجتماع دست‌وپنجه نرم می‌کند. او به‌دنبال یافتن معنایی برای زندگی خود است و تجربیات تازه‌ای را از سر می‌گذراند که او را به دنیای بزرگسالی نزدیک‌تر می‌کند. درنهایت «مسیر زندگی» چنان‌که از نامش برمی‌آید حکایت ورود انسان به مسیرِ زندگی واقعی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...