پادشاه کارآگاهان جهان | آرمان امروز


بیست‌وشش سال پیش یک موسسه انتشارتی کوچک اولین رمان نویسنده‌ای ناشناس را منتشر می‌کند. هیچ‌کس نام و آوازه این نویسنده را نشنیده بود، رمانش در هیچ‌یک از دسته‌بندیهای ادبیات داستانی قرار نمی‌گرفت؛ بنابراین انتظار نمی‌رفت که با استقبال چندانی همراه شود؛ در اولین چاپ هزار نسخه از آن به‌فروش رفت. نام این اثر ناشناخته «عزازیل» [Azazel] دهان‌به‌دهان گشت و طولی نکشید که اثر دوم نویسنده‌اش منتشر شد. سال بعد از چاپ دومین اثر، نام این نویسنده در کشورش بر سر زبان‌ها افتاد؛ طوری‌که در اذهان عمومی مردم روسیه مایه شرمساری بود اگر کسی یکی از آثار او را در کتاب‌خانه خود نداشت.

خلاصه رمان عزازیل» [Azazel]

باریس آکونین [Boris Akunin] نویسنده روسی متولد سال 1956 با اصالت گرجی است. امروز دیگر این اثر ناشناخته، «عزازیل» و اولین رمان این نویسنده ناشناس، از مجموعه رمان‌های کارآگاهی اراست فاندورین جز مشهورترین مجموعه رمان‌های جنایی جهان محسوب می‌شود که از دل تاریخ اتحاد جماهیر شوروی بیرون آمده است. آکونین مجموعه پلیسی تاریخی را خلق کرده که تاکنون هیچ‌کدام از پلیسی‌نویسان تلاشی برای خلق چنین اثری برای علاقه‌مندان ژانر پلیسی نکرده‌اند، او تاکنون دو جین کتاب از این مجموعه کارآگاهی تاریخی را منتشر کرده، فاندورین قهرمان این مجموعه، کارآگاهی جلف و معروف است که ماجراهایش از بیست‌سالگی او به‌عنوان کارآگاهی جوان و بی‌تجربه با یک پرونده خودکشی در قرن نوزدهم و در مسکو آغاز می‌شود و این ماجراها همچنان که او پا به سن می‌گذارد و وارد قرن جدید می‌شود، ادامه پیدا می‌کنند.

مجموعه فاندورین آوازهای همپای پلیسی‌نویسان بزرگ برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد و چندان طولی نکشید که به زبان‌های دیگر ترجمه شد و با تاخیری بیست‌وشش ساله به فارسی: ترجمه یلدا بیدختی‌نژاد در نشر برج. از زمانی‌که «عزازیل» برای اولین‌بار در روسیه منتشر شده، تاکنون هشت میلیون نسخه از آن از کتاب‌خانه‌ها به امانت گرفته شده؛ این سوای فروش میلیونی این رمان در روسیه و جهان است.

«عزازیل» در بستر روسیه تزاری در سال 1876 اتفاق می‌افتد؛ زمانی‌که بمب نهیلیسم یا پوچگرایی در کمین نشسته و روسیه را تهدید می‌کند. نجیب‌زاده‌ای جوان با نام پیوتر کوکورین در مقابل دختری زیبا در پارک عمومی مسکو به سر خود شلیک می‌کند، دانش‌آموزی قوزکرده با صورتی کک‌ومکی و از خانواده‌ای ثروتمند در آن‌سوی خیابان شاهد این خودکشی است و بدین ترتیب ماجرا دو قربانی پیدا می‌کند.

پرونده خودکشی به کاراگاه جوان بی‌تجربه می‌رسد، فاندورین کارش را شروع می‌کند. چه وقت یک خودکشی واقعا خودکشی نیست؟ وقتی که پلیسی جوان و تازه‌کار به آن پرونده رسیدگی می‌کند. به وصیت‌نامه کوکورین نگاهی می‌اندازد. سرنخ کجاست؟ زمانی‌که عشق یک‌طرفه این جوان نجیب‌زاده به زنی ناکام می‌ماند او همه ثروتش را به یتیم‌خانه می‌سپارد.

فاندورین خوش‌مشرب خودش به‌عنوان یک یتیم از درک ارتباطات منطقی عاجز است؛ او آدمی است که همه را دوست دارد تا مادامی‌که قصد جانش را نکنند. او به مافوق و کشور خود احترام می‌گذارد، عادت‌های خوبی دارد، یک زبان خارجی بلد است؛ آدم باکلاسی است و همه اینها را مدیون پرستار انگلیسی‌زبانش می‌داند. اما به‌خاطر اینکه پدر فوت‌شده‌اش تمام دارایی‌اش را بر سر قمار از دست داده مجبور می‌شود به‌عنوان یک کارمند دون‌پایه شروع به‌کار کند.

هوش و ذکاوت و دل و جرات تا ابد پنهان نمی‌مانند. فاندورین خیلی زود از رهگذر کاراکتری که دارد، دم‌خورشدن با ثروتمندان و آدم‌های ولگرد و دیدن مردانی که به‌خاطر زن و بازی ورق خود را تباه کرده‌اند، به‌عنوان پلیس جنایی به جایگاهی می‌رسد که شایستگی‌ آن را دارد. او با کنت زوروف، یک افسر ارتش، مردی شبیه به خود، که ادای نجیب‌زادگان جوان بی‌قیدوبند را درمی‌آورد ملاقات می‌کند و آنها بر سر زنی مرموز با نام آمیلا با یکدیگر رقابت می‌کنند.

این زن مرموز به لندن فرار می‌کند؛ فاندورین بی‌خیال جلیقه بایرون می‌شود که جانش را نجات داده بود و به‌دنبال این زن تا انگلستان می‌رود. فاندورین سوپرمنی بی‌کبکبه و دبدبه است که ترفندهای زیادی در آستین دارد، مثلا مثل یک مرتاض هندی می‌تواند نفسش را در سینه حبس کند، بنابراین تعجب ندارد که همیشه جان سالم به‌در می‌برد. اوضاع فقط وقتی که او به روسیه بازمی‌گردد بدجور به‌هم می‌ریزد... پرونده را حل و ازدواج می‌کند.

به «عزازیل» فرصت دهید تا با صفجات پایانی‌اش شما را شوکه کند و ببینید که چطور یک داستان معمایی به یک دسیسه ابدی جهانی تبدیل می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...