کتاب «جادوگرهای سرزمین‌های مرداب» [Malenfer. Tome 4, Les sorcières des marais] نوشته کاساندرا اُدونل [Cassandra O'Donnell] با ترجمه مهدی ضرغامیان توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

جادوگرهای سرزمین‌های مرداب» [Malenfer. Tome 4, Les sorcières des marais] نوشته کاساندرا ادونل [Cassandra O'Donnell]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «جادوگرهای سرزمین‌های مرداب» چهارمین‌جلد از مجموعه «جهنم سیاه» است که این‌ناشر ترجمه‌اش را چاپ می‌کند.

مجموعه «جهنم سیاه» نوشته کاساندرا ادونل، درباره برادر و خواهری به‌نام گابریل و زوئه است. گابریل ۱۲ ساله و زوئه ۱۰ سال دارد و مقطع شروع داستان، جایی است که دوماه از رفتن و ناپدیدشدن پدرومادرشان می‌گذرد. آن‌ها در این‌مجموعه با مدرسه‌ای روبرو هستند که دست‌اندرکاران و مسئولانش، یک‌چهره ظاهری و یک‌چهره واقعی دارند. آقای لیکانتروپوس مدیر مدرسه، چهره‌ واقعی یک گرگینه را دارد. آقای پوپسکو معلم مدرسه است که چهره واقعی‌اش یک والیگاو است. خانم کرانشوو معلم و خانم اِلفی ناظم هم به‌ترتیب چهره‌های واقعی ترول و اِلف دارند. آقای پلکسوس نگهبان و خانم لورنس مربی بهداشت هم به‌ترتیب در واقع، کوتوله کوهستان و جادوگر هستند.

«جنگل تاریکی‌ها»، «چشمه جادو» و «وارثان» سه‌کتاب دیگری هستند که پیش‌تر ترجمه‌شان در قالب این‌مجموعه منتشر شد. کتاب اول این‌مجموعه سال ۲۰۱۴ و دو کتاب دیگر سال ۲۰۱۵ منتشر شدند.

نسخه اصلی «جادوگرهای سرزمین مرداب» به‌عنوان چهارمین جلد مجموعه «جهنم سیاه» سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این رمان 21 فصل با این‌عناوین دارد:

جنگل زمرد، شکار، مراقبت، قول، اِلف‌ها، گیمیل، مرداب‌های هوکلند، مجازات، آنگات‌ها، اِسمِره، افسون، تصمیم دشوار، تغییر شکل، فرار، اسارت، ربوده‌شده، مواجهه، اشباح، پیشگو، طلسم‌، وداع.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آکشا با جادوگرهای جلوی خانه گفتگو می‌کرد. سپس به‌سمت همراهانش برگشت و اشاره کرد پشت سرش راه بیفتند.
در ورودی بزرگ خانه آهسته باز شد. آکشا گفت: «بیایید، ملکه منتظرتان است.»
آکشا یکسره آنها را به اتاق بزرگ خانه برد. سالنی پرنور با چشمه بزرگی در وسط که جریان آبی از درون آن قل می‌زد و بیرون می‌ریخت. پرنده‌هایی، نزدیک پنجره‌های پهن می‌خواندند و آرامش، احساس آسودگی و شکوه که بر فضای سالن حاکم بود، موجب از یاد بردن هوای متعفن، گل‌ولای و بیچارگی محله‌های کنار باتلاق می‌شد. آکشای جادوگر پیش آمد و در برابر ملکه باشکوه که با چهره موقر نشسته بود، زانو زد.
ملکه با لحنی آرام و متین گفت: «داشتم نگران و بی‌تاب می‌شدم، آکشا!»
«بنده را عفو بفرمایید، ملکه من. بی‌نظمی‌های محله‌های جنوب شهر موجب شد که متاسفانه با تاخیر خدمتتان برسیم.»

این‌کتاب با ۲۰۱ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...