کتاب «آزار و فیسیل» [Hazard et Fissile] نوشته رمون کنو [Raymond Queneau] با ترجمه مهسا خیراللهی توسط انتشارات کتاب پاگرد منتشر و راهی بازار نشر شد.

آزار و فیسیل» [Hazard et Fissile]  رمون کنو [Raymond Queneau]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمون کنو نویسنده و شاعر فرانسوی، متولد ۱۹۰۳ و درگذشته به سال ۱۹۷۶ است. او موسس گروه ادبی اولیپو است و بیشتر به‌خاطر شوخ‌طبعی و طنز موجود در نوشته‌هایش شناخته می‌شود. مشهورترین اثر کنو، «زازی در مترو» است. مقاله‌نویسی و کتاب «تمرین در سبک» از دیگر موارد مهم در کارنامه این‌نویسنده هستند.

کنو در سال‌های ابتدایی نویسندگی، به موج سوررئالیسم پیوست و شش‌سال با این‌جریان ادبی فرهنگی همراه بود. به‌نظر می‌رسد «آزار و فیسیل» را هم در همان‌دوران عضویت در موج سوررئالیسم نوشته باشد. این‌کتاب اثری کم‌تر شناخته‌شده از این‌نویسنده است. جابه‌جایی روایی، تغییر جادویی روزمرگی، تغییر ماهیت اجسام و موجودات و همه دیگر نشانه‌های سوررئالیسم در این‌کتاب دیده می‌شوند.

مترجم اثر می‌گوید خواننده این‌کتاب نباید انتظار خواندن رخدادی واقعی یا معمولی را داشته باشد. روایت کتاب از میانه داستانی پیچیده شروع می‌شود و زمان خطی در آن نقش محوری ندارد. از وجود هشت‌پاهای دست‌آموز و مرد کوچک کریستالی در داستان که بگذریم، حتی کمیت و کیفیت شخصیت‌ها نیز بارها تغییر می‌کند. کنو در بخش‌هایی از داستان، چیزهایی می‌نویسد که شاید مخاطب احساس کند سرنخی از یک ماجرای واقعی را به دست آورده؛ در حالی که همچنان در تار و پودهای نگارشی سوررئالیستی قرار دارد.

داستان «آزار و فیسیل» در ۲۴ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

شهری کوچک اطراف مارسی. ساعت پنج صبح است. یک ون جلو در می‌ایستد، دو مرد ازش پیاده می‌شوند و زنگ در را می‌زنند. در باز می‌شود. آنان بر پشت‌شان بسته‌ای دراز و نسبتا حجیم دارند که بوی بدی هم می‌دهد. در پشت سرشان بسته می‌شود. پانزده دقیقه بعد، در مجدد باز می‌شود. دو مرد بیرون می‌آیند، ولی یکی‌شان همانی نیست که وارد شده بود. او در یکی از اتاق‌ها افتاده و مغزش خرد شده. اما کسی که وارد نشده بود، حالا بیرون آمده و سوار ون می‌شود، چون روی کتفش وجود اسلحه‌ای را احساس می‌کند. آن‌یکی که وارد شده بود و بیرون هم آمد، پشت فرمان می‌نشیند و اتومبیل را روشن می‌کند. ون دور می‌شود.
فردای آن روز در روزنامه پُتیت مارسیز می‌خوانیم:
فاجعه‌ای عجیب محله آرام ما را تکان داده است. خدمتکار آقای میلیتر،‌ مالک ویلای مِریزیئِر و پرورش‌دهنده خرگوش آنگورا، دیروز در ساعت همیشگی برای تمیزکاری وارد ویلا می‌شود. ابتدا از نبود آقای میلیتر به‌شدت تعجب می‌کند، ولی بعد با دیدن مردی که در اتاق ناهارخوری مُرده و در خون خود غرق شده و جسدی فاسدشده که روی میز افتاده تعجبش تبدیل به وحشت می‌شود. خدمتکار هراسان به پلیس محلی زنگ می‌زند و آن‌ها همراه ژاندارم‌ها به سرعت در محل حاضر می‌شوند.

این‌کتاب با ۱۴۸ صفحه، شمارگان ۴۵۰ نسخه و قیمت ۳۳ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...