«فانتوماس علیه خون آشام‌های چند ملیتی» نوشته «خولیو کورتاسار» ‌به‌تازگی به قلم «کاوه میرعباسی» ترجمه شده است که از سوی نشر «نی» منتشر خواهد شد.

به گزارش فارس، در بخشی از این رمان آمده است: خطری بی‌امان درکمین ادبیات جهانی است: کتابخانه‌ها در آتش می‌سوزند، شاهکارهای نویسندگان بزرگ در لهیب شعله‌ها خاکستر می‌شوند یا به طرزی مرموز به سرقت می‌روند.

ادیبان و اندیشمندان دست کمک به سوی فانتوماس (ابرقهرمانی تخیلی از قماش سوپرمن و بتمن و ...) دراز می‌کنند تا از چهره‌ موجود شروری که نابودی فرهنگ جهانی را خواهان است نقاب بردارد.
در این آمیزه درخشان و طنز‌آلود رمان مدرن با داستان مصور حادثه‌ای، خولیو کورتاسار (درنقش آرتیسته)، سوزان سونتاگ (در نقش نامزد آرتیسته)، ‌آلبرتو موراویا،‌ اوکتاویو پاز و بسیاری از شخصیت‌های ادبی برجسته دیگر هنرنمایی می‌کنند.

«فانتوماس علیه خون‌آشام‌های چند ملیتی» از نظر بسیاری منتقدان، اثری آینده‌بینانه تلقی شده، زیرا در آن کورتاثار با وسعت نظر و دورنگری خیره‌کننده پدیده جهانی شدن را پیش‌بینی کرده است.
این رمان با 88 صفحه، شمارگان 3300 نسخه و قیمت هزار و پانصد تومان به چاپ خواهد رسید

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...