بالاتر از «1984» و «دنیای قشنگ نو» | آرمان ملی


«روزگار بی‌عیب و نقص» [This Perfect Day] یکی از به‌یادماندنی‌ترین رمان‌های آیرا لوین [Ira Levin] است؛ سفری هولناک به آینده که تنها برای آیرا لوین قابل تصور است. و یکی از بهترین رمان‌های پادآرمان‌شهری، که دوشادوش «پرتقال کوکی»ِ آنتونی برجس و «دنیای قشنگ نو»ی آلدوس هاکسلی، نگاه گذرا و هولناک آیرا لوین به آینده حتی بعد از چهل سال که از انتشار آن می‌گذرد، خوانندگان را مجذوب می‌کند.

روزگار بی‌عیب و نقص یونی کامت» [This Perfect Day]  آیرا لوین [Ira Levin]

آیرا لوین با رمان‌های پرفروش خود-«بچه‌ رزمری»، «زنان محله‌ استپفورد»، «پسرهای برزیلی»- شناخته شده بود که همه‌ آنها فیلم‌های موفقی از آب درآمدند. اما یکی دیگر از رمان‌های او، «روزگار بی‌عیب‌و‌نقص» (یونی کامپ)، لایق آن است که بیشتر از اینها شناخته شود. به‌راستی با توجه به پیرنگ فشرده‌ آن درمورد شورش علیه حکومت جهانی تأمین‌کننده، جای سوال است که چرا تا‌به‌حال نظر هالیوود را به خود جلب نکرده است. همان‌طور که تاریخدان آزادی‌خواه، رالف رایکو، در سال 1998 در مجله‌ آمریکن اینترپرایز نوشت: «روزگار بی‌عیب‌ونقص به‌گونه‌ رمان‌های پادآرمان‎شهری یا ضدآرمان‌شهری تعلق دارد، مانند «دنیای قشنگ نو»ی هاکسلی و «1984» از جورج اورول. بااین‌حال از هردوی آنها رضایت‌بخش‌تر است. نه‌تنها فن‌آوری آینده‌گرایانه‌ آن محتمل‌تر است (به‌طور قطع، کامپیوترها)، بلکه نتیجه‌ ایدئولوژی غالب پایان قرن بیستم نیز کاملا قانع‌کننده است.

این رمان 141 سال بعد از وحدت طرح‌ریزی شده است، تأسیس حکومتی جهانی که به‌واسطه‌ کامپیوتری مرکزی هدایت شده بود. این کامپیوتر، یونی، همه‌ چیزهایی را که بشریت به آن نیاز دارد، فراهم می‌کند، غذا، سرپناه، اشتغال، روان‌درمانی، و درمان‌های ماهانه که واکسن‌ها، داروهای ضدبارداری، آرام‌بخش‌ها، دارویی که مانع رشد به‌هم‌ریخته‌ ریش می‌شود و مداوایی برای کاهش پرخاشجویی و محدودکردن میل جنسی را دربرمی‌گیرد.
جهانی بی‌عیب و نقص است، چنان‌ که در شعر کودکان، در ابتدای کتاب، توصیف شده است:
کرایست، مارکس، وود و وی
ما را رساندند به این هنگامه بی‌عیب
مارکس، وود، وی و کرایست
همه قربانی شدند، غیر از وی
وود، وی، کرایست و مارکس
برای ما مدرسه‌ و پارک‌ خوب ساختند
وی، کرایست، مارکس و وود
ما را متواضع ساختند، بی‌خوبی بار آوردند.

همه یونی را دوست دارند، چراکه آن‎ها را به آرزوهایشان می‌رساند. پیشرفت‌های چشم‌گیر پزشکی وحدت اطمینان می‌دهد همه‌ تا 62 سالگی که حداکثر طول عمر انسان است، زندگی می‌کنند. هیچ‌کس در درایت و نیک‌خواهی یونی تردیدی ندارد. به جز چیپ، که پدربزرگ دمدمی‌مزاجش به او رازی را گفت و برای او لقبی انتخاب کرد و او را وادار کرد تا دقیقا قبل از درمان ماهانه‌‌اش به چیزهایی فکر کند. سرانجام افکار چیپ گرایشی افراطی پیدا کرد و چند نفر دیگر را ملاقات کرد که مثل او از این جهان بی‌عیب‌ونقص ناراضی بودند. و به دنبال آن یک پیرنگ جنجالی پدید آمد.

نمی‌توان یک رمان پادآرمان‌شهری خوب را که در آن تعدادی شورشگر جان‌سخت سعی بر ایجاد شورشی دارند، دوست نداشت. حق با رایکو بود که یادآور شد لوین گسترش برخی گرایش‌های روشنفکرانه‌ قرن بیستم را به خوبی تصور کرد. در مقالات امروز می‌بینیم که اقتصاددان‌ها و روشنفکران چپ و راست سعی در استفاده از دولت برای افزایش خوشبختی و «رفتار مطلوب اجتماعی» دارند. یونی کمال آن آرزوهاست، اما لوین متوجه است که خوشبختی فراهم‌شده توسط دولت با توجه به انتظارات پیش نمی‌رود.

با وجود این، از یک‌سو لوین خود را در محیط اجتماعی روشنفکران روزگار خود گیر انداخته بود. (این رمان در سال 1970 به چاپ رسیده بود.) او ارزش آزادی دولتی را که همه‌چیز را فراهم کرده بود و تحت‌نظر داشت، دریافت. اما به‌نظر می‌رسید که باور کرده است یک چنین برنامه‌ریزی مرکزی نتیجه‌بخش خواهد بود. او درمورد چیپ نگران بود که اگر شورشگران ترتیب از کارافتادن یونی را بدهند، هواپیماها سقوط می‌کنند، مردم می‌میرند‌، قطارها با هم برخورد می‌کنند، غذایی هم برای خوردن باقی ‌نخواهد ماند.

در این چشم‌انداز خوش‌باورانه‌ بهره‌وری اقتصادی برنامه‌ریزی، معروف‌ترین اقتصاددان‌های جهان لوین را هدایت می‌کردند. به‌عنوان مثال، جان کنث گلبریث نوشت: «نظام روسی به این دلیل موفق می‌شود که در تضاد با اقتصادهای صنعتی غربی، از نیروی انسانی خود بیشترین استفاده را می‌کند.» و پاول سمیوئلسن در کتاب پرکاربرد خود نوشت: «آنچه مهم است نتیجه است و شکی در آن نیست که نظام برنامه‌ریزی شوروی محرک قدرتمندی برای رشد اقتصادی بوده است... الگوی شوروی به‌طور قطع نشان داده است که یک اقتصاد دستوری این توانایی را دارد تا منابع را برای رشد سریع آماده کند.» درواقع، تصور غلط لوین، رمان‌نویس اواخر دهه‌ 60، بیش از گلبریث و سمیوئلسن قابل توجیه است-اقتصاددان‌هایی که آن مطالب را در دهه‌ 80 نوشته‌اند- تنها چند سال قبل از فروپاشی نهایی سوسیالیسم به سبک شوروی.

با وجود این، این یک انتقاد کوچک از یک رمان بزرگ است. بزرگ‌ترین مشکل در ارتباط با «روزگار بی‌عیب‌ونقص» این است که چاپش به پایان رسیده است. اگر این مساله شکست بازار نیست، به‌راستی به چه معنا است؟ ناشرها، سازندگان فیلم، بیدار شوید! این کتاب را دوباره چاپ کنید و آن را به‌روی پرده‌ سینما بیاورید. این یک رمان خواندنی است که هنوز باید خوانده و شنیده و دیده شود.

[این رمان نخستین بار با عنوان «یونی کامپ» با ترجمه جمشید نرسی و توسط انتشارات کتاب‌سرا منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...