بخشی از ترجمه رمان ممنوعه «لولیتا» در سکانسی از سریال‌ «خون‌سرد» خوانده شد.

لولیتا ترجمه  اکرم پدرام‌نیا

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، سال‌های سال است که اقتصاد زیر زمینی صنعت نشر و چاپ غیرقانونی کتاب‌ها که به عنوان قاچاق کتاب وارد ادبیات نشر شده و این صنعت را تهدید می‌کند؛ سوداگران کتاب در کنار کتاب‌هایی که بعضا مجور نشر ندارند و به اصطلاح کتاب‌های ممنوعه سناخته می‌شوند، کتاب‌های پرفروش ناشران را چاپ و عرضه می‌کنند. این کتاب‌ها معمولا با تیراژهای بالا چاپ و درکف خیابان و بساط دست‌فروش‌ها، ایستگاه‌های مترو و فرودگاه و عموما با حربه سانسور و با ارائه تخفیف به فروش می‌روند.

ناشران و نویسندگان و فعالان حوزه ادبیات و نشر بارها و بارها نسبت به تبعات این موضوع هشدار داده‌ و می‌دهند اما هستند مخاطبانی که با توجیه سانسور شدن کتاب‌ها همچنان کتاب‌های بساطی‌ها که معمولا کتاب‌های قاچاق و ممنوعه هستند، برایشان جذاب‌تر است و بعضا عنوان «ممنوعه بودن» هم آن‌ها را بیشتر کنجکاو خواندن و آگاهی از محتوای کتاب می‌کند.

کتاب «لولیتا» نوشته ولادیمر ناباکوف یکی از کتاب‌های ممنوعه‌ای است که هیچگونه مجوز چاپ و عرضه ندارد. این کتاب پیش از انقلاب توسط ذبیح‌الله منصوری ترجمه شده بود و بعد از انقلاب هم ممنوع اعلام شده است. اکرم پدرام‌نیا این کتاب را ترجمه در سال ۱۳۹۳ در انتشارات زریاب افغانستان منتشر کرد، این کتاب از مرزها گذشته و در بازارهای زیرزمینی داخل کشور چاپ و منتشر شده است. حال در سریال نمایش خانگی «خون‌سرد» با کارگردانی امیرحسین ترابی که در ژانر جنایی است، کتاب «لولیتا» ناباکوف با ترجمه پدارم‌نیا که مجوز نشر در ایران را ندارد، و به نوعی قاچاق اندر قاچاق است، به نمایش گذاشت و حتی شخیصت اصلی [امیر آقایی]، پارگرافی از این کتاب را می‌خواند.

این موضوع اعتراض مترجم را به همراه داشته است؛ او گفته وقتی وزارت ارشاد اجازه انتشار کتابی را نمی‌دهد، چگونه اجازه می‌دهند کتاب ممنوعه‌ در سریال‌های پربیننده داخلی به نمایش گذاشته شود؟!

نمایش کتاب و خوانش برشی از آن در یک اثر تصویری به نوعی تبلیغ کتاب است، حتا برای کتاب قاچاقی که بزرگترین آسیب را به صنعت نشر می‌زند و سال‌هاست صنعت نشر در حال دست و پنجه نرم کردن با ناهنجاری‌های آن است.

................ هر روز با کتاب ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...