کتاب «داستان اضطراب من»  [Storia della mia ansia] نوشته داریا بینیاردی [Daria Bignardi] با ترجمه بهاره جهان‌بخش منتشر شد.

داستان اضطراب من  [Storia della mia ansia] داریا بینیاردی [Daria Bignardi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، داریا بینیاردی این رمان را پس از مواجهه با عوارض شیمی‌درمانی ناشی از بیماری سرطان نوشته است. کتاب هر چند برگرفته از شخصیت و تجربیات خود اوست ولی رمان محسوب می‌شود نه خاطرات شخصی.

«داستان اضطراب من» در مورد زندگی زن میان‌سالی است که ناگهان زندگیش تغییر می‌کند و در رویارو شدن با بیماری از ترس، ناکامی، عشق و سرخوردگی‌های خود می‌گوید. قهرمان داستان یک نویسنده است که به‌خوبی تلاطم‌های روحی او بازتاب پیدا کرده است.

کتاب در 39 فصل به‌علاوه یک خاتمه مکتوب شده و نویسنده درباره نگارش آن توضیح داده است: «سه سال پیش، در بعدازظهری، روی مبل لم داده بودم و مطالعه می‌کردم که ناگهان ایده‌ای مثل نور سفینه مریخی‌ها ذهنم را تسخیر کرد. می‌خواهم آنچه را الهام‌بخشم در نوشتن این رمان بوده تعریف کنم، اما به‌نظرم، این ایده را تمام زندگی به همراه داشته‌ام. همه چیز را از کودکی در مورد خودمان می‌دانیم، فقط آشکارش نمی‌کنیم. همان‌طور که لئا قهرمان داستان می‌گوید.

زنی را تصور کردم آگاه به این‌که نباید بیش از این به‌خاطر نیمه تاریکش شرم‌زده باشد و نیمه تاریکش اضطراب است».

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «تا زمانی که شیمی درمانی را شروع نکرده بودم، سرشار از انرژی بودم و خلق و خویم قطعا به بچه‌ها اطمینان‌خاطر داده، چون مثل همیشه‌اند، همان‌طور عبوس، نامنظم، تنبل، کم‌حرف و گاهی هم برعکس با محبت و پرحرف. روزی که بیشتر از همه روزها حالم بد بود، با دقت از من فاصله گرفتند، دقیقا همان‌طور که حیوانات از حیوانی زخمی فاصله می‌گیرند. نمی‌توان از یک نوجوان انتظار داشت از بیماری سرطانی نگهداری کند، هر چند نباید او را از این تجربه هم محروم کرد. من با آن‌ها زیاد صحبت کرده‌ام، همان‌طور که همیشه در مورد کتاب‌هایم، تئاتر، مشکلات و افرادی که می‌شناسیم صحبت می‌کردم. به‌نظر حواس‌شان پرت است، اما مانند شالوم همیشه همه چیز را می‌دانند و گاهی اظهارنظرهای عاقلانه و مرتبطی در مورد وقایع و آدم‌ها می‌کنند».

داریا بینیاردی متولد 1961 است و از سال 1984 ساکن میلان. او به‌عنوان روزنامه‌نگار، مجری تلویزیون و نویسنده شناخته می‌شود. در سال 2009 کتاب خاطراتی با عنوان «یتیمان بزرگسال» منتشر کرد که برنده جوایز راپالو، السا مورانته (در بخش ادبیات داستانی) و جایزه شهر پادوا شد. این اثر محصول دورانی است که نویسنده مادرش را از دست می‌دهد. او در دل این فقدان با زیبایی از داشته‌هایش، خاطرات شیرین خانوادگی، همه افرادی که وجود او را ساختند و هم‌چنین از عشق، زندگی و مادرش گفته است. «کارمایی سنگین»، «صدایی عالی»، «عشقی که لایقش هستی» و «فرشته ناممکن‌ها» از آثار نشر یافته این نویسنده محسوب می‌شوند.

کتاب «داستان اضطراب من» نوشته داریا بینیاردی با ترجمه بهاره جهان‌بخش در شمارگان 770 نسخه و با قیمت 35 هزار تومان با حق کپی‌رایت از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...