به گزارش کتاب نیوز، رمان «‌از چشم غربی» جوزف کنراد با ترجمه‌ی احمد میرعلایی ـ فقید ـ، مجوز نشر گرفته که احتمالا تا نمایشگاه کتاب امسال منتشر خواهد شد. بعضی ترجمه‌های او از جمله «هزارتوها»ی بورخس، «عرفان مولوی» و «کلاه کلمنتیس» کوندرا تجدید چاپ شدند.

از احمد میرعلایی به‌جز ترجمه حدود ‌‌26 کتاب، مقاله، داستان و شعرهای بسیاری هم در مجله‌های جنگ اصفهان، سخن، نگین، الفبا، رودکی، فرهنگ و زندگی، آیندگان ادبی، کتاب جمعه، مفید، آدینه، دنیای سخن، گردون، کلک، لیترری و ریویو به چاپ رسیده‌اند.

ترجمه‌های احمد میرعلایی عبارت‌اند از: شیاطین (نمایش‌نامه / جان وایتینگ)، ویرانه‌های مدور (خورخه لوییس بورخس)، سنگ آفتاب (شعر / اکتاویا پاز)، چیتی چیتی بنگ بنگ (کودکان / یان فلمینگ)، ای. ام. فارستر (نقد آثار / ای. تی. مور)، الف و داستان‌های دیگر (خورخه لوییس بورخس)، عرفان مولوی (با همکاری دکتر احمد محمدی / عبدالحکیم خلیفه)، اسب عالی (کودکان / جین مریل)، درباره ادبیات (اکتاویا پاز و دیگران)، هزارتوها (خورخه لوییس بورخس)، خدای عقرب (ویلیام گلدینگ)، ژان پل سارتر (با همکاری ابوالحسن نجفی / هانری پیر)، کنسول افتخاری (گراهام گرین)، طوق طلا (مجموعه داستان / ای. ام. فارستر)، کودکان آب و گل (نقد ادبی / اکتاویا پاز)، هند، تمدن مجروح (وی. اس نایپول)، کلاه کلمنتیس (میلان کوندرا)، از چشم غربی (جوزف کنراد)، عامل انسانی (گراهام گرین)، مرگ و پرگار (خورخه لوییس بورخس)، باغ گذرگاه‌های هزارپیچ (خورخه لوییس بورخس)، بیلی باد (هرمان ملویل)، پشت شیشه، پشت مه (ترجمه انگلیسی / علی خدایی)، ترکه مرد (دستیل حمیت)، هوارزداند (ای. ام فارستر) و ایکور (گاوین بنتاک).

بنا بر گزارش ایسنا، احمد میرعلایی، متولد ‌21 فروردین‌ماه سال ‌‌1321 در اصفهان، آبان‌ماه سال ‌‌1374 درگذشت. او سال ‌‌39 لیسانس زبان انگلیسی گرفت و در سال ‌‌42 از دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان فارغ‌التحصیل شد. میرعلایی مدرک فوق لیسانس خود را در سال ‌‌1346 از دانشگاه لیدز انگلستان گرفت و سپس به صورت متناوب از سال ‌‌46 تا ‌‌74 به تدریس ادبیات انگلیسی و فارسی در دانشگاه‌های اصفهان، هنرهای دراماتیک، صنعتی اصفهان، هنر، آزاد و کراچی پرداخت. وی هم‌چنین از سال ‌‌48 تا ‌‌51 در مؤسسه انتشارات فرانکلین به‌عنوان ویراستار به کار مشغول بود. در سال‌های ‌‌46 تا ‌‌55 سردبیری مجله‌های «کتاب امروز»، «فرهنگ و زندگی» ، «آیندگان ادبی» و «جنگ اصفهان» را برعهده داشت و چند سالی نیز در سمت سرپرست خانه فرهنگ ایران - دهلی و ایران - کراچی به کار مشغول بود.

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...