کتاب «روبورِ فاتح» [Robur le Conquérant] نوشته ژول‌ ورن، که رویای پرواز و پیشرفت علم بشررا یادآور می‌شود با ترجمه زهرا فلاح‌شاهرودی از سوی نشر آفرینگان (زیرمجموعه گروه انتشارات ققنوس) راهی بازار نشر شد.

روبورِ فاتح» [Robur le Conquérant] نوشته ژول‌ ورن

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، دو رقیب و دشمن بالقوه سرشناس از اعضای باشگاه هوانوردی فیلادلفیا، به همراه مهندسی ناشناس، قهرمانان این رمان‌ هستند که جدال لفظی آن‌ها بر سر مباحث تخصصی به نبردی جانانه تبدیل می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«دادلی در آلبانی، در ایالت نیویورک و وست‌پوینت در آکادمی نظامی، طی یادداشتی که بعد و میل جسم مذکور در آن محاسبه شده بود، نظر همکاران خود را اعلام کردند. اما بعدا مشخص شد این رصدگران به‌اشتباه گفته‌اند جسم مذکور شهاب‌سنگی بوده که فقط از لایه میانی جو عبور کرده است. پس، شئ مورد بحث ممکن نبود شهاب‌سنگ بوده باشد. به‌علاوه شهاب‌سنگ مذکور چگونه توانسته بود شیپور بزند؟
و البته بیهوده کوشیدند اصوات گوشخراش این شیپور را در زمره خطاهای شنوایی قرار بدهند. گوش‌ها در این مورد بیشتر از چشم‌ها دچار خطا نمی‌شدند. قطعا دیده بودند، قطعا شنیده بودند.»

«روبورِ فاتح» اثر ژول‌ ورن با ترجمه زهرا فلاح‌شاهرودی در 285 صفحه، شمارگان 1100 نسخه و با قیمت 48 هزار تومان از سوی نشر آفرینگان (زیرمجموعه گروه انتشارات ققنوس) راهی بازار چاپ شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...