ایرنا- کتاب «باد می‌داند» [What the wind knows] نوشته امی هارمن روزنامه‌نگار آمریکایی که آمیزه‌ایست از افسانه‌های عاشقانه ایرلندی با وقایع جنگ جهانی اول به بازار نشر رسید.

باد می‌داند [What the wind knows] نوشته امی هارمن
امی هارمن
(Amy Harmon) ۵۱ ساله یک روزنامه نگار آمریکایی است. وی به عنوان خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز با تأثیر علم و فناوری بر زندگی روزمره جایزه پولیتزر گرفت. هارمن از روایت داستان برای روشن کردن معضلات انسانی ناشی از پیشرفت در علم استفاده می‌کند.

باد می‌داند، ماجرای پیرمردی ایرلندی را روایت می‌کند که پیش از مرگ در سال ۲۰۰۱ از آنی گالاگر نوه‌اش می‌خواهد پاکتی را از کشوی میزش بیاورد. این پاکت حاوی چیزهایی است که مربوط به گذشته‌ اوئن می‌شود و تا آن زمان هرگز در موردشان به آنی چیزی نگفته بود. پدربزرگ وصیت می‌کند آنی بعد از مرگش خاکستر او را به ایرلند ببرد و در دریاچه‌ گاروه گلیب پخش کند... آنی در حال پراکندن خاکستر اوئن ناگهان در مه گم می‌شود و وقتی به خود می‌آید، می‌فهمد در ایرلند هشتاد سال قبل است، زمانی که پدربزرگش شش ساله بوده... زمان جنگ جهانی اول زمانی که قهرمانان جنگ در عید پاک در ایرلند، معاهده‌ صلح بین بریتانیا و ایرلندرا تجربه می‌کنند... زندگی آنی به مدت یازده ماه در سال ۱۹۲۲ به نوعی با یکی از افسانه‌های ایرلندی عاشقانه و جنگ جهانی اول تلفیق می‌شود.

ریس بوئن، نویسنده‌ پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز و کیندل مانند بچه‌ توسکان، در مزرعه‌ فارلی و رمان‌های جاسوسی سلطنتی در مورد این اثر هارمن نوشت: معمولاً کمتر کتابی پیدا می‌کنم که نتوانم زمین بگذارم، ولی باد می‌داند را بلعیدم. این کتاب سحرانگیز، پر از فضاهای مختلف و دلایل قانع‌کننده است، کتابی است که برای مدت‌های طولانی ذهن را به خود مشغول می‌کند.

هلن بریان، نویسنده‌ کتاب‌های پرفروش عروس‌های جنگ، خواهرانه، و درّه در مورد این اثر نوشت: هارمن دوران سحرانگیز و محزونی از تاریخ را همراه با داستان عاشقانه‌ تلخی خلق کرده است که بین زمان و اقیانوس‌ها اتفاق می‌افتد. تصاویر جاندار وقایع تاریخی و شخصیت‌ها با مهارت در هم تنیده، داستانی هیجان‌انگیز خلق شده که به سختی می‌توان کتاب را تا پایان روی زمین گذاشت.

در این کتاب می‌خوانیم:

هنگام شب ارتش تاج غوغا به پا کرد. از شلیک به افسرانش گیج شده بود، ماشین‌های مسلح و کامیون‌های نظامی شون رو به پارک کورک فرستادن، جایی که دوبلین داشت در مسابقه فوتبال تیپراری بازی می‌کرد. وقتی بلیت‌فروش‌ها ماشین های مسلح و تعداد کامیون ها را دیدن، به پارک فرار کردن. پاسبان‌ها اونا رو دنبال کردن. می‌گفتن خیال کردن بلیت‌فروش‌ها از مبارزین جمهوریخواه ایرلند بودن. پاسبان‌ها و پلیس‌ها توی پارک به جماعت تماشاچی شلیک کردن.
مردم زیر پا لگدمال شدن. ۱۳ نفر مردن. من تمام شب رو با کمک به زخمی‌ها سر کردم، از نقش خودم توی این ضرب و شتم عذاب وجدان داشتم، عصبانی بودم که کار به اینجا کشیده بود و دلم برای تمام شدن همه این ها ضعف می‌رفت. (ص. ۱۹۹)

کتابسرای تندیس باد می‌داند را با ترجمه روان آفاق زرگریان در ۵۲۰ صفحه و در شمارگان ۵۰۰ نسخه منتشر کرده است. این انتشارات پیشتر نیز کتاب‌های بلبل و تنهای بزرگ نوشته کریستین هانا را با ترجمه زرگریان منتشر کرده بود.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...