زهره صبوحی از عرضه چاپ جدید ترجمه رمان پلیسی «کلکسیونر چشم» [The Eye Hunter (Der Augenjäger)] نوشته سباستین فیتسک [Sebastian Fitzek] توسط نشر ورا خبر داد.

کلکسیونر چشم» [The Eye Hunter (Der Augenjäger)]  سباستین فیتسک [Sebastian Fitzek]

زهره صبوحی زرافشان مترجم در گفتگو با مهر، گفت: ترجمه‌ام از رمان «کلکسیونر چشم» اثر سباستین فیتسک نویسنده جنایی‌نویس آلمانی که چندسال پیش توسط انتشارات شورآفرین منتشر شده بود، به‌تازگی توسط نشر ورا به چاپ رسیده و از دیروز شنبه ۹ آذر در کتابفروشی‌ها عرضه شده است.

وی افزود: «کلکسیونر چشم» یک تریلر روانشناختی است و نویسنده‌اش هم به‌عنوان یک‌جنایی‌نویس و مولف تریلرهای این‌چنینی شناخته می‌شود. او از معدود نویسندگان آلمانی است که نوشته‌هایش جز در کشور خودش، در آمریکا هم منتشر و مورد استقبال واقع شده‌اند.

این‌مترجم گفت: من رمان را از زبان آلمانی ترجمه کردم و داستانش که درباره یک قاتل زنجیره‌ای است از زبان یک خبرنگار روایت می‌شود. قاتل زنجیره‌ای این‌داستان کارهایی می‌کند که «کلکسیونر چشم» تبدیل به داستان دلهره‌آور هم می‌شود. به‌علاوه مخاطب باید تا انتهای داستان درباره قاتل‌بودن شخصیت‌ها حدس بزند. مقطع روایی رمان هم از انتها به ابتداست. یعنی از فصل پایانی شروع شده و با فصل اول خاتمه پیدا می‌کند.

صبوحی گفت: داستان رمان«کلکسیونر چشم» ایده خود را از یک بازی قدیمی با عنوان «قایم باشک» گرفته و قاتل زنجیره‌ای‌اش با انتخاب یک خانواده، قتل مادر و دزدیدن فرزندشان، از پدر خانواده می‌خواهد تا ظرف ۴۵ ساعت او را پیدا کند. در غیر این صورت باید فرزندش را فراموش کند.

وی گفت: چاپ جدید این‌کتاب با ویراست تازه‌ای همراه شده و تغییرات اندکی در متن آن صورت گرفته است. به‌علاوه سعی شده لغزش‌های تایپی چاپ اول هم برطرف شود. در ضمن، فیپای این کتاب با عنوان آلمانی augenjäger گرفته شده که صحیح آن Augensammler است و امیدوارم در چاپ بعدی این اشتباه در کتابخانه ملی تصحیح شود.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...