خاویر ماریاس [Javier Marias] رمان‌نویس، مترجم و ستون‌نویس مشهور اسپانیایی درگذشت.

خاویر ماریاس [Javier Marias]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا،‌ «خاویر ماریاس» رمان‌نویس اسپانیایی و خالق «شیفتگی‌ها»، «قلبی به این سپیدی» و سه‌گانه «چهره فردای تو» در خانه‌اش واقع در «مادرید» در سن ۷۰سالگی درگذشت. او همواره به عنوان یکی از نویسندگانی محسوب می‌شد که احتمال دریافت جایزه ادبیات نوبل را دارد.

«ماریاس» که به بیماری ذات‌الریه مبتلا شده بود روز یکشنبه درگذشت.

با انتشار خبر درگذشت این نویسنده که به عنوان مترجم و ستون‌نویس نیز فعالیت می‌کرد، دوستان و نویسندگان محترم با پیام‌هایی به او ادای احترام کردند.

پدرو سانچز نخست‌وزیر اسپانیا از «ماریاس» به عنوان «یکی از بزرگترین نویسندگان تمام ادوار» یاد کرد و روز یکشنبه را «روزی غم‌انگیز برای ادبیات اسپانیا»‌ توصیف کرد.

ماریاس که در سال ۱۹۵۱ در پایتخت اسپانیا متولد شد نخستین رمانش را با عنوان «قلمرو گرگ»‌ در سن ۲۰سالگی منتشر کرد. به دنبال این کتاب، او ۱۵ رمان دیگر را به چاپ رساند.

ماریاس علاوه بر اینکه یکی از اعضای آکادمی سلطنتی اسپانیا بود در روزنامه اسپانیایی «ال پائیس»‌ به عنوان مترجم و ستون‌نویس مشغول بود. او که به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی تسلط داشت، سال گذشته به عنوان یکی از اعضای بین‌المللی آکادمی سلطنتی ادبیات بریتانیا برگزیده شد.

آثار او با استقبال خوبی مواجه شدند و به گفته ناشرش برخی از آن‌ها به ۴۶ زبان دنیا ترجمه و در ۵۶ کشور حدود ۹ میلیون نسخه از آن‌ها فروخته شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...