دست‌های آلوده | آرمان امروز


گذشته که زخمی شود، زخم که درد بگیرد، درد که امان ببرد، کینه بیدار می‌شود و هیولای درون زنجیر پاره می‌کند، دست می‌شود چاقو که بر ‌تنه‌ درخت حک کند؛ انتقام.
رمان «وارث خاموشی» سومین اثر مهدیه زرگر است که از سوی نشر کتابسرای تندیس منتشر شده‌ است.‌ این رمان مانند درختی است که در معما، تعلیق، جنایت و گذشته ریشه دوانده‌ و آن‌ چیزی که جذاب‌ترش کرده، شاخه‌های داستانی در‌هم پیچ‌خورده‌ است. داستان‌هایی از گذشته‌ شخصیت‌ها که منجر به رازگشایی‌ در حل معماها و چراها شده و داستان‌هایی جنایی که در طی حل معما به وجود آمده، همه درهم تنیده شده‌ تا «وارث خاموشی» سر به فلک بکشد.

خلاصه وارث خاموشی مهدیه زرگر

در یکی از روزهای خرداد سال1392در سمنان، پزشک زنانی که به خوشنامی معروف است به‌طرز فجیعی در مطب به قتل می‌رسد. سر مقتول بریده شده و قاتل دست‌های او را جدا کرده و با خود برده. انگار که دست‌ها مرتکب گناهی شده‌اند که قاتل به‌عنوان نشانه با خود برده تا به کارآگاه پرونده سرنخ بدهد که دنبال گناهی که با دست‌ها انجام‌ داده باشد. این تنها قتل در آن برهه از زمان نیست. قتل‌های دیگری پی‌درپی انجام می‌شود تا قاتل زخم‌های گذشته‌اش را ترمیم کند: «انگشتانش را روی شیشه‌ بخارگرفته‌ ماشین کشید و بیرون را با دقت نگاه کرد. بدون شک برف تا نیمه‌ زانویش می‌رسید. از خانه که بیرون زده بودند سرمای تندوتیز عصر خودش را جا داده بود لابه‌لای شهر. برف کوچه و خیابان‌های اطراف را پارو کرده بودند، حالا اینجا نزدیک به کوهستان بارش دانه‌های سفید هر لحظه بیش‌تروبیش‌تر می‌شد. با این فکر لبخند گرمی روی لبانش نشست و از راننده خواست تا قبل از تاریک‌شدن هوا او را به ویلا برساند. هر لحظه ممکن بود آن لرزش نابهنگام به تن نحیفش هجوم آورد و باز داستان بیمارستان و دستگاه شروع شود. دوست نداشت مرد را درگیر بدبختی‌هایش کند. همین که تنها بازمانده‌ ستمدیده تنها وارث خاندانی نفرین‌شده بود او را بیش‌تر از گذشته سرخورده می‌کرد.»

هرچند نمی‌شود تمایزی بین رمان ژانر و ادبی قائل شد؛ زیرا هردو با عنصر داستان و زبان سروکار دارند، همان‌طور که «وارث خاموشی» نیز عناصری دارد که نویسنده از پس آنها به‌خوبی برآمده ‌است.؛ ویژگی‌هایی که بازتابی از شرایط اجتماعی است. اگرچه کلاف تمام قتل‌ها به‌تدریج باز می‌شود و در پایان خواننده تصویری کمابیش روشن از چندوچون آن به دست می‌آورد، اما نویسنده نه‌تنها به ترسیم خشونت‌ها و پلشتی‌های جنایی دست زده، بلکه به افشای ریشه‌های فساد و تبهکاری در جامعه تاکید کرده ‌است.

به‌طور کلی داستان جنایی با رویه پلیسی با برهم‌خوردن واقعیت آغاز می‌شود. سیر پیرنگ داستان شخصیت اصلی را از خلال مجموعه‌ای از چالش‌ها می‌گذراند. سپس تنش را تا آن نقطه اوج افزایش می‌دهد که جنایت حل شده و وضعیت موجود قبلی مجددا برقرار شود؛ بنابراین ژانر جنایی ذاتا و ضرورتا محافظه‌کارانه است. رمان جنایی به افرادی صدا می‌دهد که به‌راحتی در جهان سازگار نشده‌اند مثل مهاجران، فقرا، سالمندان و... درست مانند کاری که خانم زرگر در این رمان انجام داده. او بلندگو را به دست قاتل داده که وقتی از گذشته‌‌اش حرف می‌زند متوجه می‌شویم با جهان سازگار نبوده و نیست. اگرچه داستان به جنبه‌های خاصی از جامعه می‌تواند نقد وارد کند و نقد هم می‌کند؛ اما نوعی انتقاد کلی از زندگی روزمره هم ارائه می‌دهد.

در همه‌ جوامع مبنای دولت برای شهروندانش امنیت است. اما داستان‌های جنایی با برهم‌خوردن این واقعیت آغاز می‌شود. حادثه و تعلیق، هیجان پیش‌برنده آن است و از این حقیقت سرچشمه می‌گیرد که واقعیت به آن میزان باثباتی که دولت‌ها می‌خواهند و ما باور کرده‌ایم نیست. دلایل بسیاری در اختیار داریم تا در امنیت زندگی روزمره تردید کنیم. کسی چاقو دست می‌گیرد و براساس حکمی که خودش داده آدم‌ها را سلاخی می‌کند. یکی را دست می‌برد، دیگری را انگشت.

در «وارث خاموشی» تیره‌گی موقعیت و شخصیت‌ها در نوعی پایان خوش محو نمی‌شود. از نگاه دیگر در‌حالی‌که شخصیت‌های دچار ضعف که در پی اهداف آلوده به سوتعبیر روانه‌اند نقدی بر فرهنگ جامعه است. «وارث خاموشی» علاوه بر جذابیتش مانند یک مرجع داستان‌نویسی در ژانر جنایی است؛ زیرا تمام قواعد ژانر تریلر جنایی را رعایت کرده و نویسنده با توجه به هنرش این ژانر را منطبق با دنیای امروز و فرهنگ ما بازسازی کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...