باز تکرار یک تراژدی | اعتماد


از جورج اورول و اثر بدیع و تاثیرگذارش چه باید گفت که دیگران نگفته باشند، روایتی دردآلود از حاکمیت‌های توتالیتر و در عین حال خیالی که با گذشت قریب یکصد سال از زمان نگارش آن، چه بسیار در عالم واقعیت به عینه تاریخ همان را بازسازی و به خورد آدم‌ها داده است. اگر نیمه اول قرن بیستم میلادی را تکرارنشدنی‌ترین نیمه اعصار و قرون همه تقویم‌ها بدانیم، سخن به گزاف نگفته‌ایم؛ نیمه‌ای که در فرانسه رومن رولان، دوگار و مارسل پروست‌ها بر آسمان ادبیات جولان دادند و آن‌سوتر و در جزیره‌ای دورتر از خودشان یعنی انگلستان، اسکات‌ فیتز جرالدها، ویرجینیا وولف‌ها و جورج اورول‌ها بر تکه دیگرش.

1984

پیرنگ قصه 1984در یک خط روایت کارمندی دون‌پایه به نام وینستون اسمیت است که در وزارت حقیقت مامور سانسور و جعل حقیقت و وارونه جلوه دادن است و همزمان که به هیچ می‌اندیشد و هیچ رویایی در سر نمی‌پروراند، تنفری عمیق و کاری از سردمداران حاکمه در درونش شکل می‌گیرد و در ادامه داستان با آمدن جولیا این خط فکری پررنگ‌تر از همیشه می‌شود و... در جایی از این اثر بدیع و درخشان می‌خوانیم.
«هرچه فهم آدمی بیشتر، فریب بیشتر و هرچه هوش بیشتر، سلامت عقل کمتر است.»

در نگاه اول قلم اورول یک سیاسی‌نویس ضدتوتالیتاریسم به حساب می‌آید؛ قلمی رنجور و درمانده و تحقیرشده از جانب فرادستان اما هر قدر که کتاب به پیش می‌رود، روح بزرگ نویسنده در درازنای چم‌وخم‌های داستان به روشنایی راه پیدا می‌کند؛ روحی که نه تنها دغدغه صلح و عدالت و انسان‌منشی را در خود پرورانده بلکه در جای‌جای روایت به جامعه‌شناختی از منظر ادبیات رو کرده و جامعه پیرامون و شاید هدفش را با طرح پرسش‌هایی فیلسوف‌مآبانه به خودپرسشی تامل‌برانگیزی وا داشته است.

در کنار این کار بزرگ البته که از روانشناسی ذهن نا‌آرام و در عین حال بنده‌وار انسان‌ها غافل نیست و در ادامه آن دست از دامن آلوده سیاست و تمامیت‌خواهان برنداشته تا به دلخواه مدنظرش برسد. اورول در کنار پابرهنه‌ها راه می‌رود و نفس می‌کشد و با همه انتقادات تند و تیزی که به روش‌ها و منش‌های‌شان دارد، در کنارشان می‌ماند و تا آخرین نفس پرده‌های زنگار گرفته ناامیدی را با شدت و حدت پس می‌زند؛ چرا که معتقد و مومن به راهی است که انتخاب کرده.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
«او یکی از کسانی بود که در حزب وظیفه تحریف تاریخ را برعهده داشت. بنا به دستوری که حزب داده بود، باید تمام متن‌های تاریخی یک بار دیگر نوشته می‌شدند. این روایات تاریخی به دست حزب تعیین می‌شد و کسی حق نداشت که چیزی مخالف آن بگوید. وینستون همان‌طورکه پشت پنجره ایستاده بود، به مسائل مختلف مربوط به حاکمیت تمامیت‌خواه‌فکر می‌کرد. به این فکر می‌کرد که وزارت صلح که نامش رویش نوشته شده است، تنها به جنگ فکر می‌کند، وزارت عشق نیز برخلاف نامش، مرکز فعالیت‌های بسیار غیرانسانی حزب بود و همه مجازات‌ها آنجا صورت می‌گرفت. این فکرها برایش اذیت‌کننده بود. او به این فکر می‌کرد که آزادی دقیقا چیزی شبیه بردگی برای او و مردمش شده است. او به این فکر می‌کرد که هرکس که در این شهر نادان‌تر باشد، تواناتر است و راحت‌تر زندگی می‌کند. وینستون از این فکرها خسته شده بود. به سراغ کشوی میز کارش رفت و در گوشه‌ای از خانه‌اش که تلسکرین‌ها آن را نمی‌دیدند، آرام گرفت و دفترچه خاطراتش را بیرون کشید.»

در نگاهی دیگر مواجهه حق و باطل، سایه روشن‌های پشت پرده تصمیم‌سازها، حقارت بشری، ترس، بیم و امید و درنهایت مرگ و زندگی از دیگر دغدغه‌های این استاد مسلم داستان‌نویسی است که دنیای بعد از خود را با قلم جسورانه، متعهد و آزادی‌خواهش شیفته خود ساخته است. دنیای خیالی ترسیم‌شده در 1984 با همه وجوه فانتزی و تخیلی‌اش، خیلی هم دور از دسترس نیست. می‌توان همه آن عبارت‌آرایی، تمثیل‌ها و استعاره‌ها را در دنیای مدرنیته امروز و فردا نیز با چشم‌های غیرمسلح دید. از آنجا که آوارگان کم‌بهره از اندیشه و تدبر در ایجاد زیرساخت‌های طبقه قدرت سهم بسزایی داشته‌اند، این خود یکی از درخشان‌ترین آسیب‌شناسی‌های اورول است در نقد و شرح و بسط توتالیتاریسم. 1984 برگ زرین دیگری است از ادبیات متعهد و پیش‌رو در واخواهی بی‌شمار مطالبات مانده روی دست آدم‌هایی که به بیش بردن و کم اندیشیدن بدجور خو کرده و شاید از سر بی‌تفاوتی خود را به همین کم‌انگاری و نادیده‌انگاری باطل متقاعد ساخته‌اند. این شاهکار ادبی از ادبیات قرن بیستم انگلستان را با ترجمه فصیح و تکرارنشدنی صالح حسینی از انتشارات نیلوفر بخوانیم و در بندبند آن تعمق کنیم تا بهتر و بیشتر دریابیم که در آن سطوح بالای تصمیم‌سازها و نه اعلام‌کنندگان تصمیم در حکومت‌های توتالیتر چه افکار سمی و زهرآلودی نسبت به رنجبران و فرودستان شکل گرفته است. تصمیم‌هایی که تاوان آن تماما به عهده پابرهنه‌هاست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...