«ماهی خنیاگر» [The fish can sing یا Brekkukotsannáll] نوشته هالدور لاکسنس [Halldór Laxness]، نویسنده نوبلیست ایسلندی با ترجمه سارا مصطفی پور راهی بازار نشر شد.

ماهی خنیاگر» [The fish can sing یا Brekkukotsannáll]  هالدور لاکسنس [Halldór Laxness]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «ماهی خنیاگر» شاهکار هالدور لاکسنس با مقدمه جین اسمایلی نویسنده آمریکایی برنده پولیتزر توسط نشر سولار منتشر نشر شد.

ایسلندی‌ها را در جهان به‌عنوان ملتی قصه‌گو می‌شناسند که به یُمن منظومه‌های شاعرانه و افسانه‌های اسکاندیناوی (وایکینگ‌ها) همواره با داستان‌های مختلف احاطه شده‌اند. ادبیات به ایسلندی‌ها کمک کرد تا هویت‌شان را تعریف کنند. یکی از کسانی که سهمِ بزرگی در شناساندن ایسلند به جهان داشت هالدور لاکسنس بزرگ‌ترین نویسنده این جزیره کوچک اروپایی است؛ همان‌طور که آلیس مونرو، نویسنده نوبلیست کانادایی او را «مشعلِ فروزانِ ادبیاتِ قرن بیستم» می‌نامد و می‌گوید: «لاکسنس نویسنده‌ایی بی‌نهایت خلاق، خوش‌ذوق و شوخ‌طبع است.» لاکسنس در سال ۱۹۵۵ جایزه نوبل ادبیات را به‌خاطرِ قدرتِ حماسیِ زنده‌اش که هنرِ رواییِ ایسلند را احیا کرد، به خود اختصاص داد.

«ماهی خُنیاگر» از شاخص‌ترین آثار لاکسنس است که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد؛ یک رمانِ مسحورکننده و به‌معنای واقعیِ کلمه، لذت‌بخش و به‌قول نیکولاس شکسپیر، «این رمانِ خارق‌العاده و شگفت‌انگیز، خودِ لاکسنس است در اوجِ شکوفایی؛ یادآورِ شورِ جنون‌آمیزِ قریحه ایسلندی.» داستانِ کتاب در ایسلندِ اوایلِ قرنِ بیستم می‌گذرد و آلفگریمور، راوی رمان، در آن به توصیفِ زندگی در اراضیِ بکر و دورافتاده برکوکات می‌پردازد. این رمان را می‌توان یک رمانِ آموزشی قلمداد کرد، چراکه راوی به شرحِ دورانِ کودکی و نوجوانیِ خویش می‌پردازد و سرانجام، رویارویِ انتخابی بزرگ قرار می‌گیرد: این‌که با زندگیِ خود چه باید بکند؟ آیا از آسایشِ زندگیِ ساده‌اش باید بگذرد؟ آیا قادر به این کار هست؟

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

اسب ما «گرانی» در دشتی دور در سُگین به چَرا برده می‌شد و هرازگاهی، در صورتی‌که نیازی به او می‌شد، می‌بایست یکی دنبالش می‌رفت و او را می‌آورد. بی‌مبالغه می‌توان گفت سُگین در آن زمان یکی از دورافتاده‌ترین نقاطِ روی نقشه بود. اما اکنون، به شهری مدرن تبدیل شده و هر که پای در این بهشت می‌نهد، محال است باور کند که آن‌جا چند دهه پیش، چراگاهِ اسب‌ها بوده است. بازگرداندنِ گرانی از چَرا، سفری لذت‌بخش برای من بود که تقریباً کلِ روز طول می‌کشید. در دشتِ سُگین، نهرِ کوچکی به نام سوگا داشت که پریدن از رویِ آن، کاری نسبتاً ساده بود. بااین‌حال، مادربزرگم به دلایلی نامعلوم، تصویری بس منحوس از آن در ذهن خود داشت. او ابداً تمایل نداشت که من به‌تنهایی سراغِ اسب بروم و همیشه مرا به همراهِ پسرِ دیگری که او نیز به‌دنبالِ اسبِ خود می‌رفت می‌فرستاد تا اگر احیاناً در نهر افتادم، مرا از آب بیرون بکشد.
«حواستان به نهرِ سوگا باشد!» واپسین کلامی بود که مادربزرگ همواره به‌هنگامِ عزیمتِ ما می‌گفت و شب‌هنگام که به همراهِ یک یا چند اسب بازمی‌گشتیم، نخستین حرفی که همیشه می‌زد این بود: «نهرِ سوگا امروز پُرآب بود؟» و اگر زمانی که گرانی در دشت بود، یک‌وقتی رگباری می‌زد و آوردنِ او ضروری می‌شد، غرغرِ پیرزن درمی‌آمد که: «اوه، اوه، خدا می‌داند که امروز نهرِ سوگا چه‌قدر پرآب شده.»

«ماهی خنیاگر» اثر هالدور لاکسنس با ترجمه‌ی سارا مصطفی‌پور در ‏‫۴۰۱ صفحه و با قیمت 160هزار تومان توسط نشر سولار منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...